شمارهٔ ۳۰
ای شمر شرمی از خدا خنجر مکش خنجر مکش
آزرمی از روز جزا خنجر مکش خنجر مکش
نخل بلندش سرنگون زین سمندش واژگون
سر خاک ره تن غرق خون خنجر مکش خنجر مکش
آخر چه خیزد روسیه از کشتن این بی گنه
مفکن سرش بر خاک ره خنجر مکش خنجر مکش
مژگان نمناکش نگر رخسار پر خاکش نگر
اندام صد چاکش نگر خنجر مکش خنجر مکش
زخم تنش زانجم فزون وز چرخش اختر سرنگون
کارش به کام چرخ دون خنجر مکش خنجر مکش
شد سر به سر ربع و دمن از خون او وزاشک من
بحر نجف کان یمن خنجر مکش خنجر مکش
رخشش ز پویه سست پی میدان هستی کرده طی
تن چاک چاک از تیر ونی خنجر مکش خنجر مکش
مطلوب اگر سیم است وزر مقصود اگر جان است و سر
مالم هبا خونم هدر خنجر مکش خنجر مکش
گیتی به کینش تاخته چرخش به خاک انداخته
ایام کارش ساخته خنجر مکش خنجر مکش
لب خشک و مژگان پرنمش عطشان به لب بر خاتمش
وز زندگی آخر دمش خنجر مکش خنجر مکش
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای شمر شرمی از خدا خنجر مکش خنجر مکش
آزرمی از روز جزا خنجر مکش خنجر مکش
هوش مصنوعی: ای شمر، از خدا شرم کن و خنجر را نکش. به یاد روز جزا باش و باز هم خنجر را نکش.
نخل بلندش سرنگون زین سمندش واژگون
سر خاک ره تن غرق خون خنجر مکش خنجر مکش
هوش مصنوعی: نخل بلندش به پایین افتاده و سمندش به زمین خورده است. بدن او در خاک غوطهور است و دریاچهای از خون در اطرافش ایجاد شده. خنجر را نکش، خنجر را نکش.
آخر چه خیزد روسیه از کشتن این بی گنه
مفکن سرش بر خاک ره خنجر مکش خنجر مکش
هوش مصنوعی: در پایان چه نتیجهای برای روسیه از کشتن این بیگناه حاصل میشود؟ سرش را بر زمین بگذار و خنجر را نکش، خنجر را نکش.
مژگان نمناکش نگر رخسار پر خاکش نگر
اندام صد چاکش نگر خنجر مکش خنجر مکش
هوش مصنوعی: به چشمهای نمناک او نگاه کن، به صورت پُر خاک او بنگرد، به اندام خوشتراشش دقت کن، اما خنجر را از آغوش بازدار.
زخم تنش زانجم فزون وز چرخش اختر سرنگون
کارش به کام چرخ دون خنجر مکش خنجر مکش
هوش مصنوعی: زخمهای او از زخمهای گذشته بیشتر است و به خاطر چرخش ستارهها، کارش به بدی افتاده است. اما تو خنجر را نکش!
شد سر به سر ربع و دمن از خون او وزاشک من
بحر نجف کان یمن خنجر مکش خنجر مکش
هوش مصنوعی: تمام دمنوش و صحنهی رو به رو تحت تاثیر اشک من و خون اوست. به گونهای که بحر نجف را مانند یمن پر از لطافت و زیبایی میسازد. از کسی خواسته میشود که خنجر را نکشد، به این معنا که به جنگ و درگیری نپردازد.
رخشش ز پویه سست پی میدان هستی کرده طی
تن چاک چاک از تیر ونی خنجر مکش خنجر مکش
هوش مصنوعی: چهرهاش از حرکت و جنبش در میدان زندگی ملتهب و آشفته است. او با بدن رنجور و زخمی، به دنبال نیامدی و حمله از جانب من نیست.
مطلوب اگر سیم است وزر مقصود اگر جان است و سر
مالم هبا خونم هدر خنجر مکش خنجر مکش
هوش مصنوعی: اگر خواستهات پول و ثروت است، یا اگر هدف تو جان و امنیت من است، پس چرا مرا با خنجر میزنی و خونم را به هدر میدهی؟ خنجر خود را برنیار.
گیتی به کینش تاخته چرخش به خاک انداخته
ایام کارش ساخته خنجر مکش خنجر مکش
هوش مصنوعی: جهان بر اثر کینهاش به چرخش افتاده و روزگار، آن را به خاک انداخته است. این روزگار کار خود را انجام داده، پس خنجر را نکش.
لب خشک و مژگان پرنمش عطشان به لب بر خاتمش
وز زندگی آخر دمش خنجر مکش خنجر مکش
هوش مصنوعی: لبهای خشک و مژههای پرنمش به شدت تشنهاند و بر لب او مینگرند. از زندگی، در آخرین لحظهاش، خنجر را از او دور نکن.