شمارهٔ ۲۴
در عزایت چکنم گر نکنم خاک به سر
زین مصیبت چه خورم گر نخورم خون جگر
تو به فردوس برین تاخته گلگون نشاط
من سوی شام الم بسته به غم بار سفر
ماند اکنون که دل از دولت و صلت محروم
ماند اکنون که ز چهر تو جدا دیده تر
چه برم گر نبرم مژده وصلت به روان
چه دهم گر ندهم وعده رویت به نظر
خیل انصار ترا تن به زمین سر به سنان
آل اطهار ترا دل به تعب جان به خطر
چکنم گر نکنم شکوه زپیکار قضا
چه زنم گر نزنم ناله ز بیداد قدر
پور بیمار ترا پای به زنجیر درون
دخت افکار ترا روی برون از معجر
زین تحکم چه زنم گر نزنم دست به روی
زین تهتک چه درم گر ندرم جامه به بر
پیکر چاک تو بر خاک همی زان لب خشک
آتش جان تو بر باد از آن دیده تر
چه فروزم نفروزم همه کانون ز روان
چه تراوم نتراوم همه دریا زبصر
آل اطهار ترا بر سر معموره عبور
حرم عز ترا در بن ویرانه مقر
چه زنم گر نزنم بر به ثری سقف سپهر
چه برم گر به ثریا نبرم خاک گذر
قاسر جان و جهان عاقله کون و مکان
برد از کون و مکان جان جهان رخت به در
چکنم گر نکنم جان و جهان شیب و فراز
چکنم گر نکنم کون و مکان زیر و زبر
تیغ بهمن به بر و پهلوی تو نیزه گذار
جان یغما به تن و سینه تو خاک سپر
زین تغافل چه کشم گر نکشم دشنه به دل
زین تغابن چه کنم گر نکنم خاک به سر
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در عزایت چکنم گر نکنم خاک به سر
زین مصیبت چه خورم گر نخورم خون جگر
هوش مصنوعی: اگر در سوگ تو گریه کنم یا نکنم، به چه کار خواهد آمد که خاک بر سر بریزم؟ در این مصیبت چه چیزی مصرف کنم اگر خون دل نخورم؟
تو به فردوس برین تاخته گلگون نشاط
من سوی شام الم بسته به غم بار سفر
هوش مصنوعی: تو به بهشت زیبا و پرنشاط شتابان میروی، در حالی که من به خاطر غم سفر، در تاریکی و اندوه گرفتار شدهام.
ماند اکنون که دل از دولت و صلت محروم
ماند اکنون که ز چهر تو جدا دیده تر
هوش مصنوعی: اکنون که دل از نعمت و محبت بیبهره مانده و اکنون که چهره تو باعث اشکهای چشمم شده است.
چه برم گر نبرم مژده وصلت به روان
چه دهم گر ندهم وعده رویت به نظر
هوش مصنوعی: چه فایدهای دارد اگر خبر رسیدن به تو را به روح بگویم؟ و چه چیزی میتوانم بدهم اگر نتوانم وعده دیدن رویت را بدهم؟
خیل انصار ترا تن به زمین سر به سنان
آل اطهار ترا دل به تعب جان به خطر
هوش مصنوعی: گروه یاران تو برای حمایت ازت آمادهاند و جانشان را به خطر میاندازند؛ همچنین به خاطر عشق به تو و اهل بیت پیامبر، همه چیز را فراموش کردهاند و تمام وجودشان برای کمک به توست.
چکنم گر نکنم شکوه زپیکار قضا
چه زنم گر نزنم ناله ز بیداد قدر
هوش مصنوعی: اگر بخواهم از نبرد سرنوشت گله کنم، چه کنم؟ و اگر ناله کنم از ظلم و ستم قضا، چه فایدهای دارد؟
پور بیمار ترا پای به زنجیر درون
دخت افکار ترا روی برون از معجر
هوش مصنوعی: پسری بیمار به زنجیر درون دختری افتاده است، در حالی که افکارش در حال به تصویر کشیدن دنیایی از درون او هستند.
زین تحکم چه زنم گر نزنم دست به روی
زین تهتک چه درم گر ندرم جامه به بر
هوش مصنوعی: من در برابر این جبروت چه باید بگویم؟ اگر دست به روی او نزنم، با وجود این بیاحترامی چه کار باید بکنم؟ اگر لباس احترام به تن نکنم، در واقع چه چیزی در دست دارم؟
پیکر چاک تو بر خاک همی زان لب خشک
آتش جان تو بر باد از آن دیده تر
هوش مصنوعی: بدن زخمی تو بر زمین است و از آن لب بیآب، آتش جان تو به باد میرود و اشکهایت آن را خاموش میکنند.
چه فروزم نفروزم همه کانون ز روان
چه تراوم نتراوم همه دریا زبصر
هوش مصنوعی: هرچه میسازم یا نمیسازم، تمام وجودم به روح و جانم مربوط میشود. و هرچه تحمل کنم یا نکنم، تمام وجودم به دریا و عمق احساساتم برمیگردد.
آل اطهار ترا بر سر معموره عبور
حرم عز ترا در بن ویرانه مقر
هوش مصنوعی: شخصیتهای پاک و معصوم، تو را به سمت مکانی مقدس میبرند و عزت و احترام تو را در میان ویرانیها محفوظ میدارند.
چه زنم گر نزنم بر به ثری سقف سپهر
چه برم گر به ثریا نبرم خاک گذر
هوش مصنوعی: اگر بر روی زمین تحت آسمان، نتوانم به اوج بلندیها برسم، چه فایده دارد که خاک پای من به ستارهها نرسد؟
قاسر جان و جهان عاقله کون و مکان
برد از کون و مکان جان جهان رخت به در
هوش مصنوعی: جان و جهان با عقل خود به دنیای هستی پی بردند و از عالم وجود، جان جهان را به بیرون راندند.
چکنم گر نکنم جان و جهان شیب و فراز
چکنم گر نکنم کون و مکان زیر و زبر
هوش مصنوعی: اگر کاری نکنم و در زندگی با چالشها و تغییرات روبهرو نشوم، چه کنم؟ اگر هیچ اقدامی انجام ندهم، دنیا و همهی چیزها در هم و بر هم خواهند شد.
تیغ بهمن به بر و پهلوی تو نیزه گذار
جان یغما به تن و سینه تو خاک سپر
هوش مصنوعی: تیغ سرد بهمن بر روی تو و همچنین بر پهلویت همچون نیزهای فرود میآید و جان یغما بر تن و سینهات به منزله سپری دفن میشود.
زین تغافل چه کشم گر نکشم دشنه به دل
زین تغابن چه کنم گر نکنم خاک به سر
هوش مصنوعی: از این بیتفاوتی چه دردها که نمیکشم، اگر دشنهای به دل نزنم. از این فریب و نیرنگ چه باید بکنم، اگر خاک بر سر نکنم.