شمارهٔ ۲۳
ای ز بی آب لبت چشمی و هفتاد شمر
وی ز پرتاب دلت آهی و صد چرخ شرر
سر تو بر تن نی ای همه را چاک به تن
تن تو بر سر خاک ای همه را خاک به سر
مهر سیمای تو را گرد قمر گرد کسوف
سرو بالای ترا جامه کفن بر پیکر
چه نهم گر ننهم چهره اندوه به خاک
چه زنم گر نزنم جامه جان چاک ببر
چو از صروف فلکت ماه در آمد به محاق
چو از مدار قمرت مهر فرو شد به مدر
چکنم گر نکنم فرش زمین عرش سپهر
چه برم گر نبرم گرد زمین بر اختر
خنجر حادثه را در دل پاک تو درنگ
ناوک صارفه را بر تن چاک تو گذر
چکنم تیر بلا را نکنم دیده نشان
چکنم تیغ الم را نکنم سینه سپر
آسمان خوان تو آراست چو از پاره دل
روزگار آب تو پرداخت چو از دیده تر
چکشم گر نکشم مشربه از سیل سرشک
چه نهم گر ننهم مائده از لخت جگر
آفتاب سر پر نور تو بر خاک تنور
آتشین طلعت رخشای تو در خاکستر
چه نهم گر ننهم خاک مصیبت بالین
چکنم گر نکنم آتش حرمان بستر
عرشیان را چه زنم گر نزنم سنگ ببال
فرشیان را چه نهم گر ننهم بند به پر
تن بهمن اگر اقبال کند بی تو به جان
جان یغما اگر اهمال کند با تو به زر
چه دهم فتوی حتم ار ندهم مالش هبا
چکنم حکم صریح ار نکنم خونش هدر
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای ز بی آب لبت چشمی و هفتاد شمر
وی ز پرتاب دلت آهی و صد چرخ شرر
هوش مصنوعی: تو با چشمان بیآبت، دلی پر از درد و اندوه داری. از احوال تو به شدت متاثر هستم و احساس میکنم که گویی صدها غم با خود به همراه داری.
سر تو بر تن نی ای همه را چاک به تن
تن تو بر سر خاک ای همه را خاک به سر
هوش مصنوعی: سر تو بر تن کسی نیست که به تن خود چاک بزند، در حالی که تن تو بر خاکی است که همه بر آن خاکی دارند.
مهر سیمای تو را گرد قمر گرد کسوف
سرو بالای ترا جامه کفن بر پیکر
هوش مصنوعی: چهره زیبا و درخشان تو مانند ماه است که در میان سیاهی شب میدرخشد. قامت بلند تو همانند درخت سرو است که با زیبایی خاصی ایستاده و بر تن تو مانند کفن آراسته شده است.
چه نهم گر ننهم چهره اندوه به خاک
چه زنم گر نزنم جامه جان چاک ببر
هوش مصنوعی: اگر چهره غم را به زمین نگذارم، چه اهمیت دارد؟ و اگر لباس جانم را پاره نکنم، چه کار کنم؟
چو از صروف فلکت ماه در آمد به محاق
چو از مدار قمرت مهر فرو شد به مدر
هوش مصنوعی: زمانی که ماه در دل آسمان به نقطه تاریکی میرود و در مداری که همیشه درخشان است، خورشید از افق پایین میآید و ناپدید میشود.
چکنم گر نکنم فرش زمین عرش سپهر
چه برم گر نبرم گرد زمین بر اختر
هوش مصنوعی: چه کار کنم؟ اگر کاری نکنم، فرش زمین به اندازه عرش آسمان ارزش دارد. چه باید بکنم اگر نتوانم گردی که بر زمین است را از ستارهها جدا کنم؟
خنجر حادثه را در دل پاک تو درنگ
ناوک صارفه را بر تن چاک تو گذر
هوش مصنوعی: خنجر حادثه به دل بیگناه تو آسیب میزند و تیر ناامیدی بر تن رنجیدهات فرود میآید.
چکنم تیر بلا را نکنم دیده نشان
چکنم تیغ الم را نکنم سینه سپر
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر از دردی که به دل دارد سخن میگوید. او به این فکر میکند که اگر به مشکلات و بلاهایی که به او وارد میشود توجه نکند، چه میشود؟ و همچنین آیا باید دل را سپر کند تا به تیغهای درد و رنج آسیب نبیند؟ در واقع، او دچار تردید است که آیا باید خود را در معرض آسیب قرار دهد یا نه.
آسمان خوان تو آراست چو از پاره دل
روزگار آب تو پرداخت چو از دیده تر
هوش مصنوعی: آسمان تو به زیبایی تزئین شده است، مانند زمانی که دل شاداب و سرزنده است. روزگار هم مانند نی که از چشمانم میریزد، به آرامی و با احساس جاری میشود.
چکشم گر نکشم مشربه از سیل سرشک
چه نهم گر ننهم مائده از لخت جگر
هوش مصنوعی: اگر چشمم را بزنم، آیا میتوانم از جاری شدن اشک جلوگیری کنم؟ و اگر نتوانم، چه چیزی را باید از لذت زندگی سلب کنم؟
آفتاب سر پر نور تو بر خاک تنور
آتشین طلعت رخشای تو در خاکستر
هوش مصنوعی: خورشید تابناک تو بر زمین مانند شعلهای از آتش است و چهره درخشان تو در میان خاکستر میدرخشد.
چه نهم گر ننهم خاک مصیبت بالین
چکنم گر نکنم آتش حرمان بستر
هوش مصنوعی: اگر نتوانم بر غم و اندوه خود غلبه کنم، چه کار میتوانم بکنم؟ حتی اگر آتش حسرت و ناکامی را از خود دور کنم، باز هم نمیتوانم بر درد و رنجی که دارم فائق بیایم.
عرشیان را چه زنم گر نزنم سنگ ببال
فرشیان را چه نهم گر ننهم بند به پر
هوش مصنوعی: اگر به آسمانیها چه بگویم، وقتی که نمیتوانم سنگی به سوی آنها پرتاب کنم؟ و اگر به زمیننشینان چه بگویم، وقتی که نمیتوانم پاهای خود را از بند آزاد کنم؟
تن بهمن اگر اقبال کند بی تو به جان
جان یغما اگر اهمال کند با تو به زر
هوش مصنوعی: اگر سرنوشت به من روی بیاورد، حتی بدون تو به جان خودم آسیب میزنم، اما با تو خودم را به ثروت میفروشم.
چه دهم فتوی حتم ار ندهم مالش هبا
چکنم حکم صریح ار نکنم خونش هدر
هوش مصنوعی: اگر حکم صریحی نداشته باشم و به کسی که مالش را به من میدهد، پاسخ درستی نگویم، چطور میتوانم در مورد خونش تصمیم بگیرم و آن را بیهوده هدر کنم؟