شمارهٔ ۲۲
بیش از این در غم هجران تو خون خورد نشاید
ای سفر کرده سفر کرده چنین دیر نیاید
وقت آن است که بازآئی و بختم بسراید
بخت باز آید از آن در که یکی چون تو در آید
روی میمون تو دیدن در دولت بگشاید
نه تو گفتی که به من با غم هجران نستیزی
کشته خود به زمین برنگذاری نگریزی
این سفر جز به هلاکم ننشینی و نخیزی
گر حلال است که خون همه عالم تو بریزی
آن که روی از همه عالم به تو آورد نشاید
ای پدر رجعت امروز مینداز به فردا
دست شستم ز علی اکبر و عباس تو فرد آ
با وجودت چه نیاز است به کلثوم و به کبری
اگرم هیچ نباشد نه به دنیا نه به عقبی
چون تو دارم همه دارم دگرم هیچ نباید
تا کی ای خامه احباب سرودی نسرائی
تلخ کامی ز مذاقم به درودی نزدائی
من نه تنها خمش آیم چو به گفتار درآئی
نیشکر با همه شیرینی اگر لب بگشائی
پیش لفظ شکرینت چو نی انگشت بخاید
نه همین دل که غمت سوخت سما را و سمک را
من نه تنها کالمت کاست بشر را و ملک را
از تو ای باب نبرم چه یقین را و چه شک را
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را
تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
عمه تا چند سکینه به بر و دوش تو خسبد
گه به جان گه به دل دیر فراموش تو خسبد
سزد از ناله بنگذارم اگر گوش تو خسبد
قهرم از پیرهن آید که در آغوش تو خسبد
زهرم از غالیه آید که بر اندام تو ساید
آبم آتش نشود گر بدهی خاک ببادم
نکنم از تو فرامش بری ار نام زیادم
به خلاف تو نخیزم چو به مهر تو فتادم
دل به سختی بنهادم پس از آن دل به تو دادم
هر که از دوست تحمل نکند عهد نپاید
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیش از این در غم هجران تو خون خورد نشاید
ای سفر کرده سفر کرده چنین دیر نیاید
هوش مصنوعی: بیش از این نباید به خاطر دوری تو غمگین باشم، ای مسافر که اینقدر دیر برگشتهای.
وقت آن است که بازآئی و بختم بسراید
بخت باز آید از آن در که یکی چون تو در آید
هوش مصنوعی: زمان آن رسیده که تو بازگردی و مقدّر من را بامقام خود برسانی. بخت من دوباره میدرخشد هنگامی که فردی چون تو وارد زندگیام شود.
روی میمون تو دیدن در دولت بگشاید
هوش مصنوعی: دیدن چهره ی زیبا و محبوب تو، در زندگی روزگار را به روی من میگشاید.
نه تو گفتی که به من با غم هجران نستیزی
کشته خود به زمین برنگذاری نگریزی
هوش مصنوعی: تو به من نگفتهای که با غم جدایی دشمنی کنی، پس چرا خودت را به زمین میکشی و فراری میشوی؟
این سفر جز به هلاکم ننشینی و نخیزی
گر حلال است که خون همه عالم تو بریزی
هوش مصنوعی: این سفر، جز اینکه باعث نابودی من شود، نتیجهای ندارد و حتی اگر مجاز باشی که خون تمام انسانها را بریزی، باز هم به جایی نخواهی رسید.
آن که روی از همه عالم به تو آورد نشاید
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر تو از همه چیز روی برگردانده، سزاوار این نیست که به او اهمیت دهی.
ای پدر رجعت امروز مینداز به فردا
دست شستم ز علی اکبر و عباس تو فرد آ
هوش مصنوعی: ای پدر، امروز را به فردا نیفکن، من دست از کار علی اکبر و عباس شستم. تو نیز در این زمینه روراست باش.
با وجودت چه نیاز است به کلثوم و به کبری
اگرم هیچ نباشد نه به دنیا نه به عقبی
هوش مصنوعی: وجود تو برایم آنقدر ارزشمند است که به هیچ چیز دیگری نیاز ندارم، حتی اگر هیچ چیز در دنیا یا آخرت نداشته باشم.
چون تو دارم همه دارم دگرم هیچ نباید
هوش مصنوعی: وقتی تو را دارم، انگار همه چیز را دارم و دیگر هیچ چیز برایم مهم نیست.
تا کی ای خامه احباب سرودی نسرائی
تلخ کامی ز مذاقم به درودی نزدائی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که چقدر باید با مشکلات و ناکامیها زندگی کرد و همواره در تلاش بود که احساسات تلخ و ناامیدی را با بیانهای شیرین و مثبت تحتالشعاع قرار داد. شاعر از قلم خود میخواهد که به جای سرودن درباره دشواریها، به بیان زیباییها و تجربیات خوش بپردازد.
من نه تنها خمش آیم چو به گفتار درآئی
نیشکر با همه شیرینی اگر لب بگشائی
هوش مصنوعی: من وقتی که تو صحبت میکنی، فقط به آرامش نمیآیم؛ بلکه مانند نیشکر هستم که با تمام شیرینیاش، اگر دهانم را باز کنم، طعمی تلخ خواهد داشت.
پیش لفظ شکرینت چو نی انگشت بخاید
هوش مصنوعی: وقتی که سخن شیرین تو شنیده میشود، انسان انگار که به یاد نی میافتد و باید برای بیان احساساتش انگشتش را به اشاره درآورد.
نه همین دل که غمت سوخت سما را و سمک را
من نه تنها کالمت کاست بشر را و ملک را
هوش مصنوعی: من فقط دل تو را نمیسوزانم، بلکه درد تو را برای همه انسانها و حتی بهشت بهدست میآورم.
از تو ای باب نبرم چه یقین را و چه شک را
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را
هوش مصنوعی: از تو ای باب نبرم، نه به یقین میتوانم اعتماد کنم و نه به شک. برای رسیدن به حقیقت و فهم درست، باید صبر زیادی داشته باشم، همانطور که پدر پیر آسمان (فلک) نیز صبر میکند.
تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
هوش مصنوعی: تا زمانی که دیگر مادر زمین، فرزندی چون تو به دنیا نیاورد.
عمه تا چند سکینه به بر و دوش تو خسبد
گه به جان گه به دل دیر فراموش تو خسبد
هوش مصنوعی: ای عمه! تا چه زمانی سکینه بر روی تو و در آغوش تو خوابیده است؟ گاهی با جان و گاهی با دل، او مدتها در یاد تو فراموش شده است.
سزد از ناله بنگذارم اگر گوش تو خسبد
قهرم از پیرهن آید که در آغوش تو خسبد
هوش مصنوعی: اگر صدای نالهام به گوش تو نرسد، چه اشکالی دارد؟ چون قهر من از جدایی با تو ناشی میشود، حتی اگر تو در آغوش من آرام بخوابی.
زهرم از غالیه آید که بر اندام تو ساید
هوش مصنوعی: زهر من به خاطر عطر و بوی خوشی است که از وجود تو به مشام میرسد.
آبم آتش نشود گر بدهی خاک ببادم
نکنم از تو فرامش بری ار نام زیادم
هوش مصنوعی: اگر تو به من آب بدهی، حتی اگر آتش هم شوم، خاک نمیشوم و تو را فراموش نمیکنم، هرچند نام من زیاد باشد.
به خلاف تو نخیزم چو به مهر تو فتادم
دل به سختی بنهادم پس از آن دل به تو دادم
هوش مصنوعی: من به خاطر محبت تو هرگز سر نمیزنم و از تو فاصله نمیگیرم. قلبم را به سختی نگه داشتم، اما بعد از آن آن را به تو سپردم.
هر که از دوست تحمل نکند عهد نپاید
هوش مصنوعی: هر کسی که نتواند در برابر دوستش تحمل کند، نمیتواند به عهد و پیمان خود وفادار بماند.