گنجور

شمارهٔ ۲۰

آن خدیو چار بالش صدر هفت ایوان چه شد
ذوالجناح ای ذوالجناح
خسرو دنیا و دین سلطان انس و جان چه شد
ذوالجناح ای ذوالجناح
پروریدت سالها تا کش چنین روز ای دریغ
وارهی از تیر وتیغ
بی وفا اسبی سپاس آن همه احسان چه شد
ذوالجناح ای ذوالجناح
چون به میدان تاخت تنها خیلها زاشک و فغان
ساختمش از پی روان
سود اشک آخر چه آمد حاصل افغان چه شد
ذوالجناح ای ذوالجناح
چون به میدان تاخت تنها خیلها زاشک و فغان
ساختمش از پی روان
سود اشک آخر چه میدان حاصل افغان چه شد
ذوالجناح ای ذوالجناح
شهسواری کآمدش اندر به جولانگاه گام
ماه و هفته صبح و شام
بارگی دوش نبی عرش خدا میدان چه شد
ذوالجناح ای ذوالجناح
کودکان لب خشک مسکین تن در آذر دل بتاب
دیدگان در راه آب
ساقی تسنیم و خضر چشمه حیوان چه شد
ذوالجناح ای ذوالجناح
یوسف یعقوب دانم رست از زندان چاه
شست بر ایوان جاه
یوسفی کش چاهسار قتلگه زندان چه شد
ذوالجناح ای ذوالجناح
گفتی از پیکان و خنجر تیغ و گرز آمد هلاک
و آسمان برزش به خاک
آن هلاک گرز و تیغ و خنجر و پیکان چه شد
ذوالجناح ای ذوالجناح
آسمان طوفان خون انگیخت گیرم در به خاک
ز آن سفینه نوح پاک
تخته پاره کو زید از لطمه طوفان چه شد
ذوالجناح ای ذوالجناح
دانم ای خاکم به سر کافتادش از خنجر جدا
سر جدا پیکر جدا
آن سر بی تن کجا رفت آن تن بی جان چه شد
ذوالجناح ای ذوالجناح

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن خدیو چار بالش صدر هفت ایوان چه شد
ذوالجناح ای ذوالجناح
هوش مصنوعی: در این بیت، به یک شخصیت بزرگ و محبوب اشاره شده که در زمان گذشته وجود داشته و حالا دیگر نیست. شاعر از این شخص به عنوان “خدیو” یا سرور یاد می‌کند و از او به خاطر خصوصیات برجسته‌اش و نیز از اسب خاص او، ذوالجناح، یاد می‌کند. در کل، این بیت نشان‌دهنده‌ی حسرت و اندوه نسبت به فقدان این فرد و زمانه‌ای است که او در آن زندگی می‌کرده است.
خسرو دنیا و دین سلطان انس و جان چه شد
ذوالجناح ای ذوالجناح
هوش مصنوعی: به چه سرنوشت ناخوشی دچار شد آن پادشاه بزرگ و محبوب دنیا و دین، که جان و دل مردم بود، ای ذوالجناح!
پروریدت سالها تا کش چنین روز ای دریغ
وارهی از تیر وتیغ
هوش مصنوعی: سال‌ها تو را به خوبی پرورش دادند تا به این روز برسی، افسوس که اکنون باید از تیر و تیغ رنج ببری.
بی وفا اسبی سپاس آن همه احسان چه شد
ذوالجناح ای ذوالجناح
هوش مصنوعی: در این شعر، گوینده از ذوالجناح، اسب معروف و وفادار رستم، به خاطر خیانت یا بی وفایی‌اش گله‌مند است و به یاد می‌آورد که چقدر احسان و محبت به او کرده است. از این رو، از او می‌پرسد که این بی وفایی چه معنی دارد و چرا اینگونه رفتار کرده است.
چون به میدان تاخت تنها خیلها زاشک و فغان
ساختمش از پی روان
هوش مصنوعی: وقتی به میدان آمدم، تنها با صدای ناله و گریه یارانم، آن را همراهی کردم و به دنبال خود کشیدم.
سود اشک آخر چه آمد حاصل افغان چه شد
ذوالجناح ای ذوالجناح
هوش مصنوعی: تنهایی در آخرین لحظات به چه چیزی دست یافت؟ ناله‌ها و ضجه‌ها چه ثمری داشتند، ای ذوالجناح (اسب بزرگ و معروف).
چون به میدان تاخت تنها خیلها زاشک و فغان
ساختمش از پی روان
هوش مصنوعی: زمانی که به میدان جنگ وارد شدم، صدای فریاد و ناله‌های کسانی را که پشت سرم بودند، شنیدم.
سود اشک آخر چه میدان حاصل افغان چه شد
ذوالجناح ای ذوالجناح
هوش مصنوعی: در آخرین اشک‌های غم انگیز، چه چیزی به دست آمد؟ فریاد و ناله‌ها چه نتیجه‌ای داشتند، ای ذوالجناح!
شهسواری کآمدش اندر به جولانگاه گام
ماه و هفته صبح و شام
هوش مصنوعی: یک شاهزاده به میدان نبرد آمد، جایی که ماه و هفته در حال گردش هستند و صبح و شب در حال گذر.
بارگی دوش نبی عرش خدا میدان چه شد
ذوالجناح ای ذوالجناح
هوش مصنوعی: دیروز در آسمان خدا چه اتفاقی افتاد که تو، ای اسب ویژه، در آنجا حضور داشتی؟
کودکان لب خشک مسکین تن در آذر دل بتاب
دیدگان در راه آب
هوش مصنوعی: کودکان بی‌چاره‌ای که دهانشان خشک شده است، با دل‌های پر از اضطراب، با چشمان نگران در انتظار آب هستند.
ساقی تسنیم و خضر چشمه حیوان چه شد
ذوالجناح ای ذوالجناح
هوش مصنوعی: ساقی، آن نوشیدنی گوارا و خضر، نگهبان چشمه زندگی چه شده‌اند ای ذوالجناح (اسب)؟
یوسف یعقوب دانم رست از زندان چاه
شست بر ایوان جاه
هوش مصنوعی: من می‌دانم که یوسف از چاه زندان رهایی یافته و به مقام والایی دست پیدا کرده است.
یوسفی کش چاهسار قتلگه زندان چه شد
ذوالجناح ای ذوالجناح
هوش مصنوعی: چرا یوسف در چاه افتاد و کشته شد؟ ای ذوالجناح، تو همواره باید در این وضعیت بمانی.
گفتی از پیکان و خنجر تیغ و گرز آمد هلاک
و آسمان برزش به خاک
هوش مصنوعی: تو گفتی که با تیر و خنجر، تیغ و گرز، نابودی و هلاکت به وجود می‌آید و آسمان بر او به زمین خواهد افتاد.
آن هلاک گرز و تیغ و خنجر و پیکان چه شد
ذوالجناح ای ذوالجناح
هوش مصنوعی: سئوالی مطرح شده است درباره‌ی سرنوشت سلاح‌ها و ابزار جنگی، مانند گرز، تیغ، خنجر و پیکان، که در نبردها استفاده می‌شدند. این پرسش حاکی از اندوه و کنجکاوی نسبت به وضعیت آن‌هاست و به ویژه به اسب قهرمان، ذوالجناح، اشاره دارد. به نظر می‌رسد که در این راستا، نوعی ناامیدی و غم از از بین رفتن یا بی‌استفاده ماندن این ابزارهای جنگی وجود دارد.
آسمان طوفان خون انگیخت گیرم در به خاک
ز آن سفینه نوح پاک
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به شدت احساساتی اشاره دارد و از هیاهو و مشکلاتی که سر راه انسان‌ها وجود دارد، سخن می‌گوید. او به عنوان مثال به طوفانی در آسمان اشاره می‌کند که ممکن است خطرناک باشد و در عین حال، به یاد کشتی نوح می‌افتد که نشانه‌ای از نجات و پاکی است. این دو تصویر متضاد نشان‌دهنده‌ی چالش‌ها و امیدها در زندگی انسان‌هاست.
تخته پاره کو زید از لطمه طوفان چه شد
ذوالجناح ای ذوالجناح
هوش مصنوعی: تخته پاره‌ای که از ضربه‌ی طوفان آسیب دیده، چه وضعیتی پیدا کرده است، ای ذوالجناح!
دانم ای خاکم به سر کافتادش از خنجر جدا
سر جدا پیکر جدا
هوش مصنوعی: می‌دانم ای خاک، که از خنجری که به تو ضربه زده، سرت از بدنت جدا شده و پیکرت بی‌سر مانده است.
آن سر بی تن کجا رفت آن تن بی جان چه شد
ذوالجناح ای ذوالجناح
هوش مصنوعی: کجاست آن سر بی‌بدن، و آن بدن بی‌جان چه شد، ای ذوالجناح؟