شمارهٔ ۲
قصد هلاک کردند مقصود کن فکان را
در سجده سر بریدند مسجود انس و جان را
عریاندر آفتابش پیکر طپید بر فرش
آن کش فراخت یزدان از عرش سایبان را
ای خاک خیره مگمار بر شرزه شیر روباه
ای چرخ چیره مپسند بر باز ماکیان را
با ذکر این مصیبت کش رنج دمبدم تو
بفکن به طاق نسیان طومار باستان را
از اشک و آه حسرت باران و برقی انگیز
سیلاب ران زمین را در تاب کش زمان را
ریزند یک روش خون از دیده رند و زاهد
نالد روان هم آواز سلطان و پاسبان را
جان و دل اندرین سوز گرتن زند ز ناله
جان رنجه باد دل را دل خسته باد جان را
بگشا زچشمه چشم دریای خون در این غم
بسپر به سیل اندوه دل های شادمان را
از تاب شعله آه وز سوز خرمن ماه
وز موج اشک بر کن بنیاد آسمان را
تا اقتدار گریه فارغ مخواه مژگان
تا احتمال فریاد خامش مکن زبان را
دستان خون اسلاف چون صبر ماهبا گشت
تا آسمان سمر کرد این طرفه داستان را
سوزم به یک شراره هرچ آشکار و پنهان
گر شعله آورم فاش این آتش نهان را
بشکر به آه جان سوز این روشنان انجم
برده به موج ماتم این تیره خاکدان را
بر ناتوان وجودم در تاب این مصیبت
آنچه آمد از ستاره نامد ز مه کتان را
تن کاست زین رزیت هم شاه و هم گدا را
دل سوخت زین قضیت هم پیر و هم جوان را
یغما گرت نشد سر در پای رخش او خاک
باری به گریه گل ساز آن خاک آستان را
آن روزشان بر آتش نفشاندی آبی امروز
اشکی چکان به تربت لب تشنه کشتگان را
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قصد هلاک کردند مقصود کن فکان را
در سجده سر بریدند مسجود انس و جان را
هوش مصنوعی: خواستند که مقصد را نابود کنند و در سجده آن سر را بریدند؛ سجدهکنندۀ جان و دل را.
عریاندر آفتابش پیکر طپید بر فرش
آن کش فراخت یزدان از عرش سایبان را
هوش مصنوعی: در زیر آفتاب، بدنش به شدت برای پهن کردن فرش به تلاطم افتاده است، و خداوند از عرش، سایبان را گسترده است.
ای خاک خیره مگمار بر شرزه شیر روباه
ای چرخ چیره مپسند بر باز ماکیان را
هوش مصنوعی: ای خاک، توجه نکن که این شیر روباه به چه کارهایی مشغول است. ای آسمان، نگذار که ماکانیها بر پرواز ما پیشی بگیرند.
با ذکر این مصیبت کش رنج دمبدم تو
بفکن به طاق نسیان طومار باستان را
هوش مصنوعی: با یادآوری این درد و رنجی که هر لحظه بر من فشار میآورد، تو میتوانی خاطرات قدیمی را فراموش کنی و آنها را کنار بگذاری.
از اشک و آه حسرت باران و برقی انگیز
سیلاب ران زمین را در تاب کش زمان را
هوش مصنوعی: این بیت به احساس عمیق درد و حسرت اشاره دارد که همچون باران و رعد و برق، شدت میگیرد و بر زمین تأثیر میگذارد. در واقع، این اشک و آه نشاندهندهٔ تلاطم درونی و نگرانی از گذر زمان است که احساسات را تحت فشار قرار میدهد.
ریزند یک روش خون از دیده رند و زاهد
نالد روان هم آواز سلطان و پاسبان را
هوش مصنوعی: چشمهای رند و زاهد به طور ناخواسته اشک میریزند و به همراه صدای سلطان و پاسبان ناله میکنند.
جان و دل اندرین سوز گرتن زند ز ناله
جان رنجه باد دل را دل خسته باد جان را
هوش مصنوعی: اگر جان و دل تو در این آتش سوزان به شدت میلرزد و ناله میکنی، پس بگذار دل خستهات رنجیده باشد و جان تو نیز دچار زحمت شود.
بگشا زچشمه چشم دریای خون در این غم
بسپر به سیل اندوه دل های شادمان را
هوش مصنوعی: چشمانت را باز کن و بگذار اشکهایی چون دریا از غم ریخته شود؛ این درد و اندوه را به سیل واگذار و دلهای شاد را در این جریان غم بسوزان.
از تاب شعله آه وز سوز خرمن ماه
وز موج اشک بر کن بنیاد آسمان را
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف احساساتی عمیق و دردناک میپردازد. گویا گوینده از شدت حسرت و ناراحتی، به شدت احساس میکند که آتش درونش، مشابه شعلهای سرکش، زبانه میکشد. او به خرمن زندگیاش که نمادی از آرزوها و امیدهاست، میسوزد و این آتش باعث اشکهایش میشود که مانند امواج، او را غرق در غم میکنند. در نهایت این احساسات و عواطف چنان قوی و تخریبکنندهاند که میتوانند حتی بنیاد آسمان را هم از هم بپاشند.
تا اقتدار گریه فارغ مخواه مژگان
تا احتمال فریاد خامش مکن زبان را
هوش مصنوعی: تا وقتی که قدرت اشک ریختن را داری، نباید از چشمانت خالی شوی، چون ممکن است فریاد خاموشی در دل داشته باشی که زبانت نتواند آن را بیان کند.
دستان خون اسلاف چون صبر ماهبا گشت
تا آسمان سمر کرد این طرفه داستان را
هوش مصنوعی: دستهای پر خون نیاکان ما، مانند صبوری درخشنده به آسمان رسید و این داستان شگفتانگیز را ایجاد کرد.
سوزم به یک شراره هرچ آشکار و پنهان
گر شعله آورم فاش این آتش نهان را
هوش مصنوعی: من با یک جرقه میسوزم، چه چیزهایی که دیده میشوند و چه چیزهایی که پنهان هستند. اگر شعلهای از این آتش پنهان به بیرون بیاورم، همه را آشکار میکنم.
بشکر به آه جان سوز این روشنان انجم
برده به موج ماتم این تیره خاکدان را
هوش مصنوعی: با شکرگزاری از آه دلسوزی که این ستارههای درخشان ایجاد کردهاند، به خاطر این که موج اندوه، این خاک تیره را در برده است.
بر ناتوان وجودم در تاب این مصیبت
آنچه آمد از ستاره نامد ز مه کتان را
هوش مصنوعی: از آنجا که وجودم توان تحمل این مصیبت را ندارد، همه چیزهایی که به سرم آمده بیشتر از جانب ستارههاست تا از ماه و زیبایی آن.
تن کاست زین رزیت هم شاه و هم گدا را
دل سوخت زین قضیت هم پیر و هم جوان را
هوش مصنوعی: خانه و زندگی کسی به خاطر این داستان تلخ و سخت به درد آمد، هم شاه و هم گدا به این دلیل ناراحت شدند و هم پیر و هم جوان از این ماجرا دلشان سوخت.
یغما گرت نشد سر در پای رخش او خاک
باری به گریه گل ساز آن خاک آستان را
هوش مصنوعی: اگر نتوانی با عشق و ارادت خود را به پای اسب او بیندازی، بهتر است که بر خاک درگاهش بگریی و از آن خاک گل بسازی.
آن روزشان بر آتش نفشاندی آبی امروز
اشکی چکان به تربت لب تشنه کشتگان را
هوش مصنوعی: در گذشته، تو برای آن روزها آب بر آتش حوادث ریختی و اکنون برای یادبود کشتهشدگان که تشنه بودند، اشک میریزی.