شمارهٔ ۱۶
خود ندانم تا چه خواهد کرد یزدان با یزید
روز محشر در قصاص خون یک عالم شهید
چرخ محشر زار زافغان یتیم اندر یتیم
خاک دریا بار از خون شهید اندر شهید
جز بر آن رخسار و قامت و آن قیامت زخم ها
کز گزند خنجر و پیکان و تیغ و نی رسید
بر یکی گلبن کجا صد بوستان سوری شکفت
بر یکی خورشید کی هفتاد چرخ اختر دمید
کیست تا خونی کش آمد سر ثارالله خطاب
داد ومحشروارها خون گنه کاران خرید
صد قیامت رستخیز افزون بهرخون اندراست
رستخیز این قیامت تا کجا خواهد کشید
حشر هفتاد و دو تن می نگذرد گیرم خدای
هر قدم هفتاد رستاخیز کبری آفرید
جز گرفتی عام و خشمی خاص تا چه بود جزا
ز آن تظلم ها که او می کرد و یزدان می شنید
شد ز شرم حشر و نشر نینوا از چشم خلق
شور رستاخیز محشر تا قیامت ناپدید
آن تطاول ها که دیدند آل ایمان زاهل کفر
کافرم گر زاهل ایمان اشقیا داند شنید
آسمان ها مهر و مه گلزارها شمشاد و سرو
از فراز زین به خاک افتاد و در خون آرمید
از خط و چهر جوانان جاودان جای گیاه
آهوی این روضه خواهد سوری و سنبل چرید
گشت اگر آراست جشنی خون دل حنای عیش
آمد ار پرداخت عیشی شام ماتم صبح عید
چاره رنجور خون آشام او را گرم وسرد
پاره دل دسته گل تیغ خنجر برگ بید
فوج ها بر خون طفلی متفق آنگه چه طفل
مهدباره شیرخواره نورسیده نا رسید
جز به دود درد روزی نسپری الا سیاه
جز به اشک سرخ چشمی ننگری الا سفید
از گزند تیغ وحش اندر زمین نارد گذشت
وز گذار تیر مرغ اندر هوا نارد پرید
با چنین خواری که آن پاکیزه تن و آن پاک سر
کی سری از تن جدا شد یا تنی در خون طپید
دستی آمد تیغ سود از حرص یک خاتم که بود
راست چون دست خدا درهای رحمت را کلید
چار گوهر را درست از تاب و پیچ ارکان شکست
نه فلک را راست از بار الم بالا خمید
احتشام شاه دین را کمترین شرط عزاست
چاک زد صبح ار گریبان شام اگر گیسو برید
ابر نیسان آب اگر گیرد ز خاک کربلا
جای لولو جاودان بیجاده خواهد پرورید
از شکست و بست و ضرب و شتم و قتل و اسر و تاخت
گوش اعدا نشنود چشم احبا آنچه دید
گرگ گردون کیفر سگ بچگان شام را
انتقام از شیر بطحا تا بکی خواهد کشید
رازدار سر ثارالله داند بی گزاف
کار این خون رفته رفته تا کجا خواهد رسید
این سرشک شور و کم و آن اجر شیرین و فره
خود که خواهد دید کزیک قطره صد دریا دمید
خود ندانم تا چه می پرداخت یغما دانم آنک
دود جای دوده بر جای سخن خون می چکید
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خود ندانم تا چه خواهد کرد یزدان با یزید
روز محشر در قصاص خون یک عالم شهید
هوش مصنوعی: من نمیدانم خداوند در روز قیامت چه سرنوشتی برای یزید رقم خواهد زد، وقتی که قرار است خون یک عالم شهید را از او قصاص کند.
چرخ محشر زار زافغان یتیم اندر یتیم
خاک دریا بار از خون شهید اندر شهید
هوش مصنوعی: دنیای پر از حقایق تلخ و سخت است، مانند یتیمانی که در غم و اندوه زار میزنند. خاک دریای خون شهیدان، نشاندهنده رنج و محنت کسانی است که جانشان را در راه حق فدای آن کردهاند.
جز بر آن رخسار و قامت و آن قیامت زخم ها
کز گزند خنجر و پیکان و تیغ و نی رسید
هوش مصنوعی: به جز آن زیبایی چهره و قامت و آن شگفتی، زخمی وجود دارد که از آسیب چاقو، تیر و نیزه به وجود آمده است.
بر یکی گلبن کجا صد بوستان سوری شکفت
بر یکی خورشید کی هفتاد چرخ اختر دمید
هوش مصنوعی: در یک باغ بزرگ، صد گلستان مانند گل سوری شکفته است و بر یک خورشید، هفتاد سیاره نورافشانی میکنند.
کیست تا خونی کش آمد سر ثارالله خطاب
داد ومحشروارها خون گنه کاران خرید
هوش مصنوعی: کیست که با خون خود در دفاع از حق و حقیقت فریاد بزند و مانند روز قیامت، خون گناهکاران را به قیمت بپردازد؟
صد قیامت رستخیز افزون بهرخون اندراست
رستخیز این قیامت تا کجا خواهد کشید
هوش مصنوعی: تا چه زمانی این بیانیه از نشانههای روز قیامت بر دوش او سنگینی خواهد کرد، در حالی که این رستخیز و برانگیختگی به اندازهای است که صدها قیامت را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
حشر هفتاد و دو تن می نگذرد گیرم خدای
هر قدم هفتاد رستاخیز کبری آفرید
هوش مصنوعی: اگر در روز قیامت، هفتاد و دو گروه به محشر بیایند، خداوند هر قدمی که بردارند، میتواند هفتاد بار زندگی جدیدی را خلق کند.
جز گرفتی عام و خشمی خاص تا چه بود جزا
ز آن تظلم ها که او می کرد و یزدان می شنید
هوش مصنوعی: تنها به خاطر ستمهایی که او میکرد و خداوند میشنید، چه جزا و پاداشی برای آن میتوان انتظار داشت، چون همگان در عام و خاص دچار خشم و غضب شدند.
شد ز شرم حشر و نشر نینوا از چشم خلق
شور رستاخیز محشر تا قیامت ناپدید
هوش مصنوعی: به خاطر شرم و خجالت، روز قیامت نینوا از دید مردم ناپدید شده است و تا روز قیامت دیگر ظاهر نخواهد شد.
آن تطاول ها که دیدند آل ایمان زاهل کفر
کافرم گر زاهل ایمان اشقیا داند شنید
هوش مصنوعی: آل ایمان با کافران قدرت و بلندپروازیهایی را که از آنها دیدهاند، به نیکی میشناسند؛ اگر کسانی که به ایمان و عدالت پایبندند، در این میان از سختیها و مشکلات آگاه باشند.
آسمان ها مهر و مه گلزارها شمشاد و سرو
از فراز زین به خاک افتاد و در خون آرمید
هوش مصنوعی: آسمان ها با نور مهر و ماه، همانند گلزارها که با درختان شمشاد و سرو آراستهاند، از بلندی به زمین افتادند و در خون آرام گرفتند.
از خط و چهر جوانان جاودان جای گیاه
آهوی این روضه خواهد سوری و سنبل چرید
هوش مصنوعی: چهره و خط جوانان لطافت و زیبایی را به یاد میآورد، و در این باغ، عطر گلها و شادابی گیاهان موج میزند.
گشت اگر آراست جشنی خون دل حنای عیش
آمد ار پرداخت عیشی شام ماتم صبح عید
هوش مصنوعی: اگر جشن و خوشحالی به وجود آید، باید بدانیم که پشت آن، رنج و درد وجود دارد. حتی اگر زندگی روی خوشی نشان دهد و به شادی بگذرد، همچنان حزن و اندوه در دل جای دارد.
چاره رنجور خون آشام او را گرم وسرد
پاره دل دسته گل تیغ خنجر برگ بید
هوش مصنوعی: کسی که به شدت دلبسته و رنجور است، از محبت معشوقش هم در گرما و هم در سرما دچار درد و رنج میشود. دل او مانند گلی نازک است که از تیغ و تیزی خنجر و برگ بید آسیب میبیند.
فوج ها بر خون طفلی متفق آنگه چه طفل
مهدباره شیرخواره نورسیده نا رسید
هوش مصنوعی: گروههایی بر سر خون یک کودک به توافق میرسند، در حالی که آن کودک هنوز به دنیا نیامده و در آغوش مادرش قرار نگرفته است.
جز به دود درد روزی نسپری الا سیاه
جز به اشک سرخ چشمی ننگری الا سفید
هوش مصنوعی: جز به غم و اندوه ای در زندگی، هیچ روزی نمیگذرد، و تنها با دیدن اشکهای قرمزی از چشمی میتوان به روشنایی و پاکی، نگاه کرد.
از گزند تیغ وحش اندر زمین نارد گذشت
وز گذار تیر مرغ اندر هوا نارد پرید
هوش مصنوعی: از آسیب تیغ درنده در زمین، کسی سالم نمانده و از پرواز تیر پرنده در هوا نیز کسی گریزی ندارد.
با چنین خواری که آن پاکیزه تن و آن پاک سر
کی سری از تن جدا شد یا تنی در خون طپید
هوش مصنوعی: با چنین ذلت و خاری که آن انسان پاک و خوب، از بدنش جدا شد و یا اینکه بدنی در خون خود غلتید.
دستی آمد تیغ سود از حرص یک خاتم که بود
راست چون دست خدا درهای رحمت را کلید
هوش مصنوعی: دستهایی که به خاطر میل به یک انگشتر طلا به تیغ و خشونت روی آوردهاند، زمانی که به درستی و با قدرت عمل کنند، میتوانند مانند دست خدا در را به سوی رحمت و نعمت باز کنند.
چار گوهر را درست از تاب و پیچ ارکان شکست
نه فلک را راست از بار الم بالا خمید
هوش مصنوعی: چهار گوهر را به درستی از تاب و پیج و ارکان نشکنید، نه اینکه فلک بر اثر سنگینی بار الم، بالای خود خم شود.
احتشام شاه دین را کمترین شرط عزاست
چاک زد صبح ار گریبان شام اگر گیسو برید
هوش مصنوعی: احترام و کرامت شاه دین، کوچکترین شرط برای کسب عزت و مقام است. اگر در صبح، شام را به دندان بکشند و گریبانش را بشکافند، باز هم کسی که گیسوی خود را میبرد، به عزت دست پیدا میکند.
ابر نیسان آب اگر گیرد ز خاک کربلا
جای لولو جاودان بیجاده خواهد پرورید
هوش مصنوعی: اگر ابر نیسان از خاک کربلا آب بگیرد، در آنجا مروارید جاودانی خواهد رویید.
از شکست و بست و ضرب و شتم و قتل و اسر و تاخت
گوش اعدا نشنود چشم احبا آنچه دید
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که با وجود تمام دشواریها، دردها و آسیبهای ناشی از دشمنان، افرادی که دوست دارند و به یکدیگر نزدیک هستند، نمیخواهند از بدیها و دردهای یکدیگر خبردار شوند و چشمهایشان نمیبیند آنچه دشوار و غمانگیز است. به نوعی، این بیانگر نوعی محبت و همبستگی عمیق است که در برابر مشکلات و تلخیها، توجه به خوبیها و زیباییها را برجسته میکند.
گرگ گردون کیفر سگ بچگان شام را
انتقام از شیر بطحا تا بکی خواهد کشید
هوش مصنوعی: گرگ آسمان کیفر بچههای شام را از شیر بطحا انتقام خواهد گرفت، تا کی این انتقام ادامه خواهد داشت؟
رازدار سر ثارالله داند بی گزاف
کار این خون رفته رفته تا کجا خواهد رسید
هوش مصنوعی: کسی که رازدار سر امام حسین (ع) است، میداند که بیدلیل نیست این خون ریخته شده، و باید دید این خون به کجا خواهد رسید و چه تأثیری خواهد گذاشت.
این سرشک شور و کم و آن اجر شیرین و فره
خود که خواهد دید کزیک قطره صد دریا دمید
هوش مصنوعی: این اشک شور و کم، و آن پاداش شیرین و خوشبختی را که خواهد دید، حاصل از یک قطره است که از صد دریا سرشته شده است.
خود ندانم تا چه می پرداخت یغما دانم آنک
دود جای دوده بر جای سخن خون می چکید
هوش مصنوعی: من نمیدانم چقدر دارم از دست میدهم، اما میدانم که در اینجا، جای دود، به جای کلمات، خون میریزد.