گنجور

شمارهٔ ۹۹

خردم طبل جنون کوفت ز سودای دگر
عهد مجنون شد و شد نوبت شیدای دگر
دید از هر که ستم رو به من آورد ندید
غم مگر امن تر از سینه من جای دگر
مژده وصل به فردا دهیم آه که نیست
از قفای شب امروز تو فردای دگر
بستان از من و در زلف دلاویزش بند
این دل خون شده هم بر سر دل های دگر
زلف بر پای تو بیم است که دیوانه شوم
وای بینم اگر این سلسله بر پای دگر
از یک ایمان تو جان دادم و افسوس که ماند
تا قیامت به دلم حسرت ایمای دگر
لامکان دو جهان گشت و به مطلب نرسید
هر که جز کوی تو شد طالب ماوای دگر
صفت گریه یغما و شب هجر مپرس
کشتی نوح و در او هر مژه دریای دگر

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خردم طبل جنون کوفت ز سودای دگر
عهد مجنون شد و شد نوبت شیدای دگر
هوش مصنوعی: عقل من به دلیل دیوانگی به هم ریخته است و به خاطر عشق جدیدی که پیدا کرده‌ام، به حالتی شبیه به مجنون درآمده‌ام و اکنون نوبت عاشقی جدید نیز فرا رسیده است.
دید از هر که ستم رو به من آورد ندید
غم مگر امن تر از سینه من جای دگر
هوش مصنوعی: هر کسی که بر من ظلم کرده، از او غم و اندوهی ندیدم، جز این که سینه‌ام آرام‌تر از هر جایی دیگر است.
مژده وصل به فردا دهیم آه که نیست
از قفای شب امروز تو فردای دگر
هوش مصنوعی: ایرج نادر، هنوز هم از دیدار تو بی‌نصیبیم و تنها می‌توانیم به فردا امیدوار باشیم، اما افسوس که شب امروز دیگر پس نخواهد آمد و فردا هم ممکن است مانند امروز باشد.
بستان از من و در زلف دلاویزش بند
این دل خون شده هم بر سر دل های دگر
هوش مصنوعی: این شعر به احساس عمیق عشق و درد ناشی از آن اشاره دارد. شاعر از محبوب خود می‌خواهد که او را در آغوش بگیرد و با زلف‌هایش دل او را برباید. دل شاعر به خاطر عشق، از خون و درد پر شده و این حالت نه تنها در او، بلکه در دل‌های دیگران نیز احساس می‌شود. این بیان نشان‌دهنده‌ی شدت احساسات و تأثیر عشق بر عواطف انسان‌هاست.
زلف بر پای تو بیم است که دیوانه شوم
وای بینم اگر این سلسله بر پای دگر
هوش مصنوعی: نگرانی من از این است که به خاطر موهایت دیوانه شوم و اگر ببینم که این زنجیره بر پای کسی دیگر باشد، وضعیت بدتری پیدا می‌کنم.
از یک ایمان تو جان دادم و افسوس که ماند
تا قیامت به دلم حسرت ایمای دگر
هوش مصنوعی: به خاطر عشقت زندگی‌ام را فدای تو کردم و افسوس که تا ابد در دلم حسرت عشق دیگری باقی خواهد ماند.
لامکان دو جهان گشت و به مطلب نرسید
هر که جز کوی تو شد طالب ماوای دگر
هوش مصنوعی: هر کسی که جز جستجوی تو به دنبال مکانی دیگر رفت، در دنیا و آخرت به مقصدی نرسید.
صفت گریه یغما و شب هجر مپرس
کشتی نوح و در او هر مژه دریای دگر
هوش مصنوعی: سخن از درد و غم یغما و شب جدایی نگو، چرا که مانند کشتی نوح، در چشمان او دریای دیگری پنهان است.