گنجور

شمارهٔ ۹۸

هرگز اندیشه زلفت نگذشتم به ضمیر
که به آفاق نرفت از نفسم بوی عبیر
کافرم خواند واز عشق نیم توبه پذیر
وای زاهد گرم آگه شود از سر ضمیر
خسروانند گدایان درت وایشان راست
غم سپه، آه علم، داغ نگین، خاک سریر
بر سرخار به یاد تو چنان خوش بروم
که کسی خوش نرود بر سر دیبا و حریر
جام در دست من و چشم تو از باده خراب
زلف در پای تو و گردن من در زنجیر
نازم آن ابرو و مژگان که نه پیکان و نه زه
شهری آغشته به خون این چه کمان است و چه تیر
غیر چشمت که همی می زندم بر به خدنگ
نشنیدم که به مردم زند آهو بره تیر
با همه شیردلی ز آهوی وحشی نکهت
دارم آن وحشت کآهو بره از حمله شیر
از هجوم مژه کن غارت و ز ابرو تاراج
ای سپهدار شکارافکن یغما نخجیر

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هرگز اندیشه زلفت نگذشتم به ضمیر
که به آفاق نرفت از نفسم بوی عبیر
هوش مصنوعی: هیچ‌وقت فکر نکردم که زلف‌های تو از ذهنم برود، زیرا بوی خوش عطر مانند بویی که از نفس من برمی‌خیزد، به دوردست‌ها می‌رود.
کافرم خواند واز عشق نیم توبه پذیر
وای زاهد گرم آگه شود از سر ضمیر
هوش مصنوعی: کافر نامیدم و از عشق، نیمی از توبه‌ام را نمی‌پذیرد. وای از زاهد که اگر از حقیقت درونم آگاه شود، چه خواهد کرد.
خسروانند گدایان درت وایشان راست
غم سپه، آه علم، داغ نگین، خاک سریر
هوش مصنوعی: درگاه تو مانند یک پادشاهان است و گدایان تو نیز مانند فرمانروایان هستند. آن‌ها در این میان غم و نگرانی دارند، مانند درد داشتن یک علامت یا نشانه که بر روی تاج وجود دارد، و این نشان از بزرگی و مقام توست.
بر سرخار به یاد تو چنان خوش بروم
که کسی خوش نرود بر سر دیبا و حریر
هوش مصنوعی: من به یاد تو آن‌چنان با خوشحالی بر روی خارها قدم می‌زنم که هیچ‌کس با این میزان شادی و سرور بر روی نرمی دیبا و حریر نمی‌تواند راه برود.
جام در دست من و چشم تو از باده خراب
زلف در پای تو و گردن من در زنجیر
هوش مصنوعی: من در دستم جامی دارم و چشم تو تحت تاثیر شراب است. زلف های تو به پاهای من آویزان است و گردن من در زنجیر عشق تو گرفتار شده است.
نازم آن ابرو و مژگان که نه پیکان و نه زه
شهری آغشته به خون این چه کمان است و چه تیر
هوش مصنوعی: من به زیبایی ابرو و مژگان تو افتخار می‌کنم که نه مانند پیکان و تیر، بلکه با سادگی و زیبایی خاصی هستند. این کمان و تیر چه معانی دارند؟
غیر چشمت که همی می زندم بر به خدنگ
نشنیدم که به مردم زند آهو بره تیر
هوش مصنوعی: من جز چشمان تو، که مانند تیر به قلبم اصابت کرده است، صدای دیگری نشنیده‌ام که مانند آهو بره، بر دل مردم بنوازد.
با همه شیردلی ز آهوی وحشی نکهت
دارم آن وحشت کآهو بره از حمله شیر
هوش مصنوعی: من با وجود اینکه شجاع هستم، از عطر و بوی آهوی وحشی لذت می‌برم. البته می‌دانم که آن وحشت وجود دارد که آهو از حمله شیر فرار می‌کند.
از هجوم مژه کن غارت و ز ابرو تاراج
ای سپهدار شکارافکن یغما نخجیر
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت چشم‌ها و ابروهای معشوقه می‌پردازد. شاعر از مژه‌ها به عنوان سلاحی برای جلب توجه و از ابروها به عنوان نمادی از قدرت و نفوذ یاد می‌کند. او به گونه‌ای حسرت می‌خورد که این زیبایی‌ها اشتیاق و دلربایی خاصی را به همراه دارند، مانند شکارچی که برای شکار به کمین نشسته است. در واقع، شاعر به نحوی به حس تسخیر شدن دل و جان از سوی زیبایی معشوق اشاره دارد.