گنجور

شمارهٔ ۹۶

غوشه کردیم به جوهر می گلگون افزود
راست شد راست که کم نیست کهَر هم ز کبود
جز توکت کاست خط و مبلغی افزود به حسن
نشنیدیم زیانی که شود مایه سود
آخرش آن گره از طره گشادم با دست
که همی شانه به دندان نتوانست گشود
دیده بس اشک بر آن چاه زنخندان پرداخت
سینه بس آه بر آن زلف رسن گر پیمود
زان چه این را که همی باد به چنبر همه بست
زین چه آن را که همی آب به هاون همه سود
نه میان از کمر آگه نه دهان از گفتار
هر که این هر دو ندارد عدمش به ز وجود
نه همین سرو وصنوبر بر نه همین مشک و عبیر
خاک آن قامت و زلف آنچه فراز است و فرود
روز و شب دورم از آن طره و طلعت یغما
چیست دل کیست روان آن همه داد این همه دود

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

غوشه کردیم به جوهر می گلگون افزود
راست شد راست که کم نیست کهَر هم ز کبود
هوش مصنوعی: ما به زیبایی و شوری عشق رنگ و لباسی تازه بخشیدیم و این واقعیت را پذیرفتیم که هیچ چیز از زیبایی و شکوه کم ندارد، حتی اگر از رنگ آبی باشد.
جز توکت کاست خط و مبلغی افزود به حسن
نشنیدیم زیانی که شود مایه سود
هوش مصنوعی: به جز تو، هیچ چیز دیگری نتوانسته زندگی را زیبا کند و در این دنیا چیزی را نشنیدیم که باعث ضرر باشد، بلکه همواره چیزی به زیبایی اضافه کرده است.
آخرش آن گره از طره گشادم با دست
که همی شانه به دندان نتوانست گشود
هوش مصنوعی: در نهایت، من با دستان خود آن گره را از موهای او باز کردم که هیچ شانه‌ای نتوانست آن را با دندانش باز کند.
دیده بس اشک بر آن چاه زنخندان پرداخت
سینه بس آه بر آن زلف رسن گر پیمود
هوش مصنوعی: چشم‌هایم به خاطر چهره‌ی خندان او پر از اشک شده و سینه‌ام به خاطر موهایش پر از آه و ناله است.
زان چه این را که همی باد به چنبر همه بست
زین چه آن را که همی آب به هاون همه سود
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف دو نیرو یا عنصر طبیعی می‌پردازد که یکی از آنها باد است که چیزی را در خود محصور کرده و دیگری آب است که به گونه‌ای مفید در عمل استفاده می‌شود. این بیان به نوعی نشان‌دهنده تعاملات و کارکردهای مختلف عناصر طبیعی در زندگی است.
نه میان از کمر آگه نه دهان از گفتار
هر که این هر دو ندارد عدمش به ز وجود
هوش مصنوعی: کس هیچ‌گاه از خود آگاه نیست، نه در موضوع افکار و نه در صحبت. اگر کسی هر دو این آگاهی را داشته باشد، وجودش بر عدمش ارجح است.
نه همین سرو وصنوبر بر نه همین مشک و عبیر
خاک آن قامت و زلف آنچه فراز است و فرود
هوش مصنوعی: این جمله به زیبایی و ویژگی‌های ظاهری معشوق اشاره دارد و می‌گوید که نه تنها زیبایی‌های طبیعی مانند درختان سرو و صنوبر و عطرهای خوشبو، بلکه قامت و موهای او نیز با تمام تناقضاتش، یعنی آنچه بالا و پایین است، جلوه‌گری می‌کند. به عبارت دیگر، شگفتی‌های ظاهری معشوق فراتر از زیبایی‌های عادی و طبیعی است.
روز و شب دورم از آن طره و طلعت یغما
چیست دل کیست روان آن همه داد این همه دود
هوش مصنوعی: روز و شب از زیبایی و موهای آن محبوب دورم. این دل که به خاطر عشق و حسرت می‌تپد، چرا این‌قدر ناراحت است و از این درد می‌سوزد؟