گنجور

شمارهٔ ۹۴

یار نامد به سرم تا به لبم جان نرسید
بهتر آن بود که این درد به درمان نرسید
یک قدم نیست فزون مرحله عشق و عجب
راه چندانکه بریدیم به پایان نرسید
ترک من تاختن از اصل نداند که به صید
بارها رفت ولی کار به جولان نرسید
بر جهان گوشه دامان مرا منت هاست
که به تدبیر وی این قطره به طوفان نرسید
بارها برد دل از طره به چشمش فریاد
شحنه کفر به فریاد مسلمان نرسید
دل ز زلف تو به لعل تو رسد کیست که کرد
طی ظلمات و به سرچشمه حیوان نرسید
از چه آب و گلی ای میکده یا رب که سرم
تا نشد خاک به راه تو به سامان نرسید
با خطت سر نسپارم چه نشاط از حرم است
هر که را سرزنش از خار مغیلان نرسید
منم آن سوخته مرغ همه حسرت یغما
کآشین ماند و شد از دام به بستان نرسید

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یار نامد به سرم تا به لبم جان نرسید
بهتر آن بود که این درد به درمان نرسید
هوش مصنوعی: دوست من به سراغم نیامد و تا زمانی که به لبم جان نرسید، بهتر بود که این درد هرگز به درمان نمی‌رسید.
یک قدم نیست فزون مرحله عشق و عجب
راه چندانکه بریدیم به پایان نرسید
هوش مصنوعی: در عشق و شگفتی، هیچ قدمی فراتر از مرحله‌ای نیست. هر قدر هم که در این راه پیش برویم، به پایان نخواهیم رسید.
ترک من تاختن از اصل نداند که به صید
بارها رفت ولی کار به جولان نرسید
هوش مصنوعی: این شعر به این معنی است که کسی که از عشق و محبت دوری می‌کند، نمی‌داند که تلاش‌هایش برای فرار از آن، هیچ فایده‌ای ندارد، زیرا بارها سعی کرده تا از آن دور شود ولی هیچ‌گاه به موفقیت در این کار دست پیدا نکرده است.
بر جهان گوشه دامان مرا منت هاست
که به تدبیر وی این قطره به طوفان نرسید
هوش مصنوعی: دنیا به من وابسته است و در واقع با دقت و تدبیر الهی، کوچکترین ناملایمات به من نرسیده است.
بارها برد دل از طره به چشمش فریاد
شحنه کفر به فریاد مسلمان نرسید
هوش مصنوعی: چندین بار دل از زیبایی موهایش به چشمانش پرواز کرده، ولی فریاد و اعتراض من در برابر بی‌حرمتی، هیچ تأثیری بر جایی که باید برسد نداشته است.
دل ز زلف تو به لعل تو رسد کیست که کرد
طی ظلمات و به سرچشمه حیوان نرسید
هوش مصنوعی: دل من از زلف تو به زیبایی تو خواهد رسید. کیست که در تاریکی‌ها قدم گذاشته باشد و به سرچشمه زندگی نرسیده باشد؟
از چه آب و گلی ای میکده یا رب که سرم
تا نشد خاک به راه تو به سامان نرسید
هوش مصنوعی: از چه ترکیب و ماهیتی است این میکده، پروردگارا، که تا زمانی که سرم به خاک آن راه نرسد، به آرامش نخواهم رسید؟
با خطت سر نسپارم چه نشاط از حرم است
هر که را سرزنش از خار مغیلان نرسید
هوش مصنوعی: با نوشتن تو، نمی‌توانم از شادی‌ای که در حرم است چشم‌پوشی کنم، زیرا هیچ‌کس نمی‌تواند مرا بابت مشکل و دردهایی که از خار مغیلان ناشی می‌شود، سرزنش کند.
منم آن سوخته مرغ همه حسرت یغما
کآشین ماند و شد از دام به بستان نرسید
هوش مصنوعی: من آن پرنده‌ای هستم که در آتش حسرت سوخته‌ام و دیریست در آرزوی آزادی می‌سوزم؛ اما متأسفانه، از دام رها شدم و نتوانستم به باغی که می‌خواستم برسم.