شمارهٔ ۹۲
آنکه در پرده دل خلق جهانی بر باید
چه قیامت شود آن لحظه که از پرده بر آید
بر فلک آن نه هلال است که انگشت تماشا
مه برآورده که ابروی تو بر خلق نماید
گر چنین طره پریشان گذری جانب بستان
تا قیامت نفس باد صبا غالیه ساید
بگشا ناوک مژگان و به خون کش پر و بالم
تا نگویند که بر صید حرم تیغ نشاید
اشک گلرنگ می و زمزمه ناله سرودم
ساقیم گو ندهد ساغر و مطرب نسراید
آسمان سفله نهاده است ملامت نکنیمش
چه کند سفله نهاد ار طرف سفله نیاید
حاجت شرح ندارد صفت گریه یغما
بحر مستغنی از آن شد که کس او را بستاید
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آنکه در پرده دل خلق جهانی بر باید
چه قیامت شود آن لحظه که از پرده بر آید
هوش مصنوعی: کسی که در دل خود جهان را به تصویر کشیده است، لحظهای که از پنهانی به بیرون بیاید، چه غوغایی به پا خواهد کرد.
بر فلک آن نه هلال است که انگشت تماشا
مه برآورده که ابروی تو بر خلق نماید
هوش مصنوعی: در آسمان، آنچه به شکل هلال مینماید، در واقع چیزی نیست جز اینکه انگشت تماشا به سمت ماه دراز شده است تا ابروی تو را بر دیگران نمایان کند.
گر چنین طره پریشان گذری جانب بستان
تا قیامت نفس باد صبا غالیه ساید
هوش مصنوعی: اگر این موهای پریشان را به این زیبایی کنار بگذاری و به سمت باغ بروی، تا ابد نسیم خوشبوی صبح مانند عطر گلاب خواهد وزید.
بگشا ناوک مژگان و به خون کش پر و بالم
تا نگویند که بر صید حرم تیغ نشاید
هوش مصنوعی: چشمهایت را باز کن و با نگاه جادوییات قلبم را تسخیر کن، تا کسی نگویید که چاقو بر بدن کسی که در عشق گرفتار است جایز نیست.
اشک گلرنگ می و زمزمه ناله سرودم
ساقیم گو ندهد ساغر و مطرب نسراید
هوش مصنوعی: در این متن، شاعر از درد و اندوه خود میگوید و به میپرستی اشاره میکند. او احساس میکند که با وجود اینکه در حال نوشیدن شراب و لذت بردن از موسیقی است، اما هنوز هم گریه و نالهای در دلش وجود دارد. او از ساقی میخواهد که دیگر جامی به او ندهد و به او نگوید که موسیقی و آواز بخواند، زیرا این لحظات شادی برایش بیمعنا شده است.
آسمان سفله نهاده است ملامت نکنیمش
چه کند سفله نهاد ار طرف سفله نیاید
هوش مصنوعی: آسمان گناهکار را ملامت نکنیم، چون او چه کاری میتواند بکند؟ اگر از جانب دیگر، نیکی از نیکان نیاید، چارهای نیست.
حاجت شرح ندارد صفت گریه یغما
بحر مستغنی از آن شد که کس او را بستاید
هوش مصنوعی: نیازی به توضیح نیست که صفت گریه یغما، خود به اندازهای عمیق و معنا دار است که نیازی به تعریف و توصیف ندارد، چون مانند دریایی است که به ستایش کسی احتیاج ندارد.