شمارهٔ ۷۸
بهل که روی تو از عنبرین نقاب برآید
که کس گمان نکند در شب آفتاب برآید
مگو به شیوه چو رخ زلف دلبری نتواند
که کار جلوه طاوس از این غراب برآید
ز رشک آنکه مبادا لبی زمین تو بوسد
سبیل خاک کنم تا زدیده آب بر آید
به می مرمت تن کن که حد جان نشناسم
عمارتی که از این خانمان خراب بر آید
هزار بار تفال زدم به الفت زاهد
ورق چو باز کنم آیه عذاب بر آید
گمان مبر که امید لبی و مقصد روئی
زخاکبوس در او به هیچ باب بر آید
کسی که دید زنخدان و زلف او عجب آرم
دگر زچاه تعلق به صد طناب بر آید
بیا و بوالعجبی ها در اشک ودیده من بین
که دجله از شمر و قلزم از حباب بر آید
رسد به کامی از آن چشمه دهان لب یغما
اگر تمنی لب تشنه از سراب برآید
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بهل که روی تو از عنبرین نقاب برآید
که کس گمان نکند در شب آفتاب برآید
هوش مصنوعی: بگذار که چهرهات با پردهای خوشبو آشکار شود، چون هیچکس فکر نمیکند که در شب، خورشید طلوع کند.
مگو به شیوه چو رخ زلف دلبری نتواند
که کار جلوه طاوس از این غراب برآید
هوش مصنوعی: نگو که به زیبایی چهره زلف محبوب نمیتوان رسید، زیرا این زیبایی فراتر از آن است که حتی طاووس بتواند به آن رقابت کند.
ز رشک آنکه مبادا لبی زمین تو بوسد
سبیل خاک کنم تا زدیده آب بر آید
هوش مصنوعی: از ترس اینکه مبادا لب کسی زمین تو را ببوسد، خاک زمین را میسایم تا اشکهایم بریزد.
به می مرمت تن کن که حد جان نشناسم
عمارتی که از این خانمان خراب بر آید
هوش مصنوعی: به خودت رنگ و رویی بزن، زیرا که نمیشناسم حد و مرز زندگی را. هیچ بنایی نمیتواند از این خانهای که ویران است، به وجود بیاید.
هزار بار تفال زدم به الفت زاهد
ورق چو باز کنم آیه عذاب بر آید
هوش مصنوعی: بسیار تلاش کردم که به دوستی با زاهد امید داشته باشم، اما هر بار که ورق را باز کردم، نشانهای از عذاب و ناراحتی دیدم.
گمان مبر که امید لبی و مقصد روئی
زخاکبوس در او به هیچ باب بر آید
هوش مصنوعی: نگران نباش که امید و آرزوهای تو از خاک و مادیات نشأت میگیرد و به هیچ عنوان به دست نمیآید.
کسی که دید زنخدان و زلف او عجب آرم
دگر زچاه تعلق به صد طناب بر آید
هوش مصنوعی: کسی که زیبایی و جذابیت چهره و موی او را ببیند، دیگر از عمق چاه وابستگی نجات نمییابد، حتی اگر با صد طناب هم تلاش کند.
بیا و بوالعجبی ها در اشک ودیده من بین
که دجله از شمر و قلزم از حباب بر آید
هوش مصنوعی: بیا و شگفتیها را در اشک و چشمان من ببین که رود دجله از شمر و دریا از حباب بیرون میآید.
رسد به کامی از آن چشمه دهان لب یغما
اگر تمنی لب تشنه از سراب برآید
هوش مصنوعی: اگر کسی از چشمههای امید و لذت سیراب شود، به آرزوهایش خواهد رسید. اما اگر تنها بر سرابها و امیدهای نادرست تکیه کند، همیشه در تشنگی و دغدغه خواهد ماند.