گنجور

شمارهٔ ۶۹

ترک چشمت چو به خونریزی عشاق آید
نظری کاش نصیب دل مشتاق آید
همه شب سر شکند بر سر سودای جنون
بحث زلف تو چو در حلقه عشاق آید
رفتم از کعبه به بتخانه و حیرت زده ام
چون غریبی که سوی شهر ز رستاق آید
بت بلا فتنه چمن ماه ملک حور پری
هر چه گویم همه نسبت به تو اغراق آید
گفتی این سلسله بر پای تو از چیست بپرس
سر این نکته از آن طره که تا ساق آید
چمن روی تو چون باز کند دفتر حسن
گل مهیای بهم بستن اوراق آید
بر سر یوسف اگر نام غلامیت نهند
تا قیامت شرف دوده اسحاق آید
جز دو ابروی کجت راست به زیبائی و لطف
جفت هرگز نشنیده است کسی طاق آید
زاهد اندیشه ز دوزخ مکن این خرقه شید
دولتی باشد اگر در خور احراق آید
تو پری یا ملکی زانکه تصور نتوان
کآدمیزاد بدین صورت و اخلاق آید
پی آن گندم خال ار نفروشد یغما
به دو جو روضه رضوان به پدر عاق آید

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ترک چشمت چو به خونریزی عشاق آید
نظری کاش نصیب دل مشتاق آید
هوش مصنوعی: وقتی که نگاه زیبای تو به جمع عاشقان بیفتد، ای کاش قلب من هم از عشق تو سیراب شود.
همه شب سر شکند بر سر سودای جنون
بحث زلف تو چو در حلقه عشاق آید
هوش مصنوعی: تمام شب، فکر دیوانه‌وار عشق تو ذهن مرا مشغول می‌کند، گویی زلف تو در جمع عاشقان باشد.
رفتم از کعبه به بتخانه و حیرت زده ام
چون غریبی که سوی شهر ز رستاق آید
هوش مصنوعی: به مکانی رفتم که قبل از آن هیچ‌گاه نبوده‌ام و در آنجا احساس سردرگمی و شگفتی می‌کنم، مانند غریبه‌ای که برای اولین بار به شهری بزرگ می‌آید.
بت بلا فتنه چمن ماه ملک حور پری
هر چه گویم همه نسبت به تو اغراق آید
هوش مصنوعی: عشق تو آنقدر زیبا و افسونگر است که هر چه درباره‌ات بگویم، به نظر می‌رسد که مبالغه می‌کنم. تو همچون زیباترین موجودات بهشتی، دل‌ربا و جذابی.
گفتی این سلسله بر پای تو از چیست بپرس
سر این نکته از آن طره که تا ساق آید
هوش مصنوعی: گفتی این زنجیر که به پاهای تو بسته از چه چیزی است، بهتر است از آن موی تابدار بپرسی که تا ساق پای تو می‌رسد.
چمن روی تو چون باز کند دفتر حسن
گل مهیای بهم بستن اوراق آید
هوش مصنوعی: چمن به زیبایی تو می‌بالد و وقتی که تو جلوه‌گری می‌کنی، گل‌ها نیز برای اتصال و جمع‌آوری زیبایی‌های خود آماده می‌شوند.
بر سر یوسف اگر نام غلامیت نهند
تا قیامت شرف دوده اسحاق آید
هوش مصنوعی: اگر بر یوسف نام خدمتگزاری را بگذارند، این موجب نمی‌شود که تا ابدیت، مقام و اعتبار نسل اسحاق کاهش یابد.
جز دو ابروی کجت راست به زیبائی و لطف
جفت هرگز نشنیده است کسی طاق آید
هوش مصنوعی: جز ابروهای کج و زیبای تو، هیچ زیبایی دیگری در دنیا شناخته نشده است.
زاهد اندیشه ز دوزخ مکن این خرقه شید
دولتی باشد اگر در خور احراق آید
هوش مصنوعی: ای زاهد، به جهنم فکر نکن! این لباس زهد ممکن است نشانی از خوشبختی باشد، اگر لیاقت آتش را داشته باشد.
تو پری یا ملکی زانکه تصور نتوان
کآدمیزاد بدین صورت و اخلاق آید
هوش مصنوعی: تو مانند پری یا فرشته‌ای، چون هیچ‌کس نمی‌تواند تصور کند که انسان به چنین شکل و خُلق و خویی پای به عرصه وجود بگذارد.
پی آن گندم خال ار نفروشد یغما
به دو جو روضه رضوان به پدر عاق آید
هوش مصنوعی: اگر یغما (دزد) گندم خال را نفروشد، به دو جو (پول کمی) بهشت رضوان (بهشت) به پدرش نیز نمی‌رسد و در نهایت عاق (سرافزار) خواهد شد. این جمله به نوعی اشاره دارد که اگر ارزش چیزهای باارزش را ندانیم و برای چیزهای ناچیز اقدام کنیم، سرانجام به عواقب خوبی نخواهیم رسید.