شمارهٔ ۶۶
چرخ نیلی به گل از مشک ترت غالیه سود
که به گل گفت که خورشید نشاید اندود
خانه ها کرد سیه حسن تو و ز تخم عمل
سبز شد سنبل خط وانچه همی کشت درود
دود از آتش همه رسم است که اول خیزد
آتش چهر تو را خاست در آخر ز چه دود
بنگر آن خط و لب و گونه که گوئی یوسف
یافت خاتم ز سلیمان و ز ره از داود
در تو هرچ آن بود اسرار نکوئی همه هست
جز دهان و کمر آنهم عدمی به ز وجود
شهری اندر هوس قامت و رخسار تواند
تا که را بخت بلند افتد و کوکب مسعود
شیخ را دیدم و گفتم مگر از عهد قدیم
قدری به شده نی باز همان است که بود
نشود صلح میان من و مفتی به خدای
تا خلافست در اطوار مسلمان و یهود
نه مکافات فلک داد و نه پاداش زمین
آه از سینه گرم و مژه خون آلود
نظم یغما همه مدح می و ذم صلحاست
وقت او خوش چو به از طاعت لعنست و درود
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چرخ نیلی به گل از مشک ترت غالیه سود
که به گل گفت که خورشید نشاید اندود
هوش مصنوعی: سختیهای زندگی در کنار زیباییهای آن وجود دارند. حتی در لحظات دلانگیز و خوشایند، نباید فراموش کرد که زندگی همیشه ساده و راحت نیست. زیباییها مانند گلها در برابر چالشها و مشکلاتی همچون ناپایدار بودن نور خورشید قرار دارند و نمیتوانند همیشه درخشان و بیدردسر باشند.
خانه ها کرد سیه حسن تو و ز تخم عمل
سبز شد سنبل خط وانچه همی کشت درود
هوش مصنوعی: زیبایی تو باعث شد که خانهها به رنگ سیاه درآیند و از بذر کار نیک، سنبلهای خوشبویی روییدند. آنچه که در دل میکاریم، سرانجام به ثمر مینشیند.
دود از آتش همه رسم است که اول خیزد
آتش چهر تو را خاست در آخر ز چه دود
هوش مصنوعی: دود ناشی از آتش همیشه نشانهای از وجود آتش است. همانطور که آتش باعث ایجاد دود میشود، زیبایی چهره تو هم در ابتدا توجه را جلب میکند، اما در نهایت این زیبایی ممکن است به مشکلاتی منجر شود.
بنگر آن خط و لب و گونه که گوئی یوسف
یافت خاتم ز سلیمان و ز ره از داود
هوش مصنوعی: به چهره زیبا و لبان خوشفرم او توجه کن؛ گویی یوسف در زمان خود انگشتری از سلیمان به دست آورده و از راه داود به او رسیده است.
در تو هرچ آن بود اسرار نکوئی همه هست
جز دهان و کمر آنهم عدمی به ز وجود
هوش مصنوعی: در تو هر آنچه از خوبیها و رازهای نیک باقیمانده، موجود است، به جز دهان و کمر، که حتی وجودشان نیز از عدم بهتر است.
شهری اندر هوس قامت و رخسار تواند
تا که را بخت بلند افتد و کوکب مسعود
هوش مصنوعی: شهر پر از اشتیاق و آرزو برای زیبایی و قامت افرادی است که شاید روزی بخت خوش به آنها روی آورد و ستارههای خوششانسی بر آنها بتابد.
شیخ را دیدم و گفتم مگر از عهد قدیم
قدری به شده نی باز همان است که بود
هوش مصنوعی: شیخ را دیدم و به او گفتم آیا از زمانهای گذشته چیزی تغییر نکرده است؟ او همانطور باقی مانده که بود.
نشود صلح میان من و مفتی به خدای
تا خلافست در اطوار مسلمان و یهود
هوش مصنوعی: صلحی میان من و مفتی برقرار نخواهد شد، زیرا رفتارهای مسلمانان و یهودیان با یکدیگر تفاوت دارد و در نتیجه نمیتوانیم به توافق برسیم.
نه مکافات فلک داد و نه پاداش زمین
آه از سینه گرم و مژه خون آلود
هوش مصنوعی: نه عذاب و کیفر آسمان وجود دارد و نه پاداش و_In شک و بیاعتنایی به زمین. تنها درد و اندوهی در دل دارم و چشمانم پر از اشک است.
نظم یغما همه مدح می و ذم صلحاست
وقت او خوش چو به از طاعت لعنست و درود
هوش مصنوعی: وقت بینظمی و آشوب، همه چیز به ستایش شراب و نکوهش صلح میگذرد. زمانی که اوضاع خوب است، بهتر از اطاعت است، زیرا لعن و درود در این زمان معنا پیدا میکند.