شمارهٔ ۶۵
هردم از عمر که بی شاهد و ساغر گذرد
آزمودیم به یک عمر برابر گذرد
آفتابی است رخت کز زنخ ابروی و زلف
همه بر سنبله و دلو و دو پیکر گذرد
حال دل با سپه غمزه چه محتاج بیان
فتنه پیداست بر آن رمز که لشکر گذرد
گذرد چشم و دلم بر لب و روی تو چنانک
تشنه بر دجله و مسکین به توانگر گذرد
منم و در رهت این اشک پیاپی وان نیز
تر نگردد کف پای تو گر از سر گذرد
خنجر از سینه گذشتن چو تو ضارب چه عجب
عجب آن است اگر سینه ز خنجر گذرد
چشم صیاد تو در چنبر زلف از پی دل
شاهبازی است که بر برج کبوتر گذرد
گشته دل بیخود و خواهد به رخش زد به خدای
مگذارید که دیوانه بر آذر گذرد
نگذرد از لب و رخسار تو یغما به مثل
گر جم از جام وز آئینه سکندر گذرد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هردم از عمر که بی شاهد و ساغر گذرد
آزمودیم به یک عمر برابر گذرد
هوش مصنوعی: هر لحظهای که از زندگی بدون وجود کسی برای شادمانی و سرگرمی بگذرد، به اندازه یک عمر احساس ملالت و بیمعنایی دارد.
آفتابی است رخت کز زنخ ابروی و زلف
همه بر سنبله و دلو و دو پیکر گذرد
هوش مصنوعی: چهرهات مانند آفتابی است که از میان ابرو و موهای سیاهت بیرون میآید و بر روی خوشهها و ظرفهای آب و دو پیکر دیگر میتابد.
حال دل با سپه غمزه چه محتاج بیان
فتنه پیداست بر آن رمز که لشکر گذرد
هوش مصنوعی: حال دل و احساساتم به حدی واضح و مشهود است که نیازی به توضیح و بیان ندارد؛ این فتنه و جذابیت به قدری پنهان و رمزآلود است که حتی اگر لشکری از شوق و علاقه بگذرد، باز هم قابل درک و مشاهده است.
گذرد چشم و دلم بر لب و روی تو چنانک
تشنه بر دجله و مسکین به توانگر گذرد
هوش مصنوعی: چشم و دل من همچون تشنهای است که به دریا نگاه میکند و از زیبایی و جذابیت تو نمیتواند بگذرد؛ مانند آن که مسکینی به ثروتمند نگاه کند و از او روی برنتابد.
منم و در رهت این اشک پیاپی وان نیز
تر نگردد کف پای تو گر از سر گذرد
هوش مصنوعی: من در مسیر تو دائماً اشک میریزم و اگر این اشکها به زیر پای تو برسد، هرگز پای تو را تر نخواهد کرد.
خنجر از سینه گذشتن چو تو ضارب چه عجب
عجب آن است اگر سینه ز خنجر گذرد
هوش مصنوعی: اگر تو کسی هستی که با خنجر به سینهی دیگران میزنی، پس چه جای تعجب است اگر سینهات نیز با خنجر آسیب ببیند؟
چشم صیاد تو در چنبر زلف از پی دل
شاهبازی است که بر برج کبوتر گذرد
هوش مصنوعی: چشمان تو مانند صیادانی هستند که در زلفهای تو گرفتار شدهاند و به دنبال دلباختهای میگردند که بر بام کبوتران بگذرد.
گشته دل بیخود و خواهد به رخش زد به خدای
مگذارید که دیوانه بر آذر گذرد
هوش مصنوعی: دل به شدت شوریده و بیتاب است و میخواهد خود را به کسی که دوستش دارد نشان دهد. از خدا میطلبد که مانع از این نشود که دیوانهوار عشقش را فدای آتش عشق و محبت کند.
نگذرد از لب و رخسار تو یغما به مثل
گر جم از جام وز آئینه سکندر گذرد
هوش مصنوعی: چهره و لبهای تو آنقدر زیباست که حتی دیگران نمیتوانند به راحتی از آن بگذرند، مانند اینکه جام جم یا آینه اسکندر که نماد زیبایی و قدرت هستند، از آن عبور کنند.