گنجور

شمارهٔ ۵۷

بازم اندیشه مژگان سیاه دگر است
ملک دل عرصه جولان سپاه دگر است
نیست از زلف بتان مصلحت آزادی دل
مرغ پر ریخته را دام پناه دگر است
مهر سنجم همه در کفه استغنایش
گرچه صد کوه و کمر همسر کاه دگر است
ننگم از بی کلهی نیست که در کشور عشق
نیک چون بنگری آن نیز کلاه دگر است
نرم شد چرخ و به امید وفای تو خوشم
کآسمان را بدل سخت تو راه دگر است
می نخوردن گنهت بس به ملامت چه کنی
دل ما رنجه که آن نیز گناه دگر است
زخم خونین مرا آنچه ز مرهم طلبند
ظاهر این است که از تیر نگاه دگر است
ای مه از روزن من دور که بی ماه رخی
شب نورانی من روز سیاه دگر است
من چگویم دل یغما ز محبت چون شد
اشک گلگون و رخ زرد گواه دگر است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بازم اندیشه مژگان سیاه دگر است
ملک دل عرصه جولان سپاه دگر است
هوش مصنوعی: فکر و خیال مژگان سیاه دوباره به سراغم آمده است و دل من همچون میدانی است که نیروی دیگری در آن جولان می‌دهد.
نیست از زلف بتان مصلحت آزادی دل
مرغ پر ریخته را دام پناه دگر است
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که برای دل‌هایی که در عشق گرفتار شده‌اند، وجود زلف‌های زیبارویان به تنهایی کافی نیست. آزادی و راحتی آنها در دنیای عشق ممکن نیست و در واقع، آنها به یک پناهگاه دیگر نیاز دارند تا از درد و رنج خود رهایی یابند.
مهر سنجم همه در کفه استغنایش
گرچه صد کوه و کمر همسر کاه دگر است
هوش مصنوعی: من به میزان محبت و عشق خودم ارزش می‌سنجم و می‌دانم که اگرچه ممکن است چیزهای زیادی داشته باشم، اما در نهایت همه آن‌ها در مقایسه با غنای واقعی انسانیت هیچ ارزشی ندارند.
ننگم از بی کلهی نیست که در کشور عشق
نیک چون بنگری آن نیز کلاه دگر است
هوش مصنوعی: من از نادانی و بی‌خبر بودن خود خجالت نمی‌کشم؛ زیرا اگر در دنیای عشق دقیق‌تر نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که این هم نوعی کلاه‌برداری متفاوت است.
نرم شد چرخ و به امید وفای تو خوشم
کآسمان را بدل سخت تو راه دگر است
هوش مصنوعی: زندگی به آرامی در حال تغییر است و من با امید به وفای تو خوشحال هستم، زیرا حالا آسمان و شرایط سختی که داشتم، به‌دلیل تو دگرگون شده است.
می نخوردن گنهت بس به ملامت چه کنی
دل ما رنجه که آن نیز گناه دگر است
هوش مصنوعی: نخوردن شراب به خودی خود گناهی نیست، اما اگر دل ما ناراحت شود، این نیز گناه دیگری است. پس چه باید کرد؟
زخم خونین مرا آنچه ز مرهم طلبند
ظاهر این است که از تیر نگاه دگر است
هوش مصنوعی: زخم عمیق و دردناک من نشان می‌دهد که آنچه از درمان و مرهم می‌خواهم، در واقع به خاطر تیر نگاه دیگری است که به من زده شده است.
ای مه از روزن من دور که بی ماه رخی
شب نورانی من روز سیاه دگر است
هوش مصنوعی: ای ماه زیبا، از چشمان من دور شو، زیرا بدون روی تو، شب من تاریک و بی‌نور است و روز من هم دیگر سیاه و تیره خواهد بود.
من چگویم دل یغما ز محبت چون شد
اشک گلگون و رخ زرد گواه دگر است
هوش مصنوعی: من چگونه بگویم که دل من به خاطر محبت، اشک‌های سرخ می‌ریزد و چهره‌ام زرد شده است که نشان‌دهنده‌ی حال متفاوتی است.