شمارهٔ ۵۸
شبها به کشف سِرِّ دهانت به تاب و پیچ
بردم به روز و راه نبردم مگر به هیچ
نفروشمت به عالم از آن جَعدِ پیچ پیچ
مویی نه ابلهم که دو عالم دهم به هیچ
نجوای غیر اگر پیِ تَمهیدِ قتلِ ماست
ما نیز آگهیم چه حاجت به پیچ پیچ
پیدا بود ز زلف تو انجام کار دل
سالِک غریب و شب سیه و راه پیچ پیچ
با گریه تا برون کُنَدَم مُدَّعی ز بزم
یاد آرَدَم به خندهٔ بیجا به غلغلیچ
خط شد محیط لعل تو تا خود چهها کند
این اهرمن که خاتم جم کرد در کلیچ
ریحان خط ز چشمهٔ شیرین لعل تو
تا بردمید کشته مرا تلخ اسفنیچ
یغما مشو ز عربدهٔ چشم او ملول
ترک است و مست و حرف زند با سر قلیچ
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شبها به کشف سِرِّ دهانت به تاب و پیچ
بردم به روز و راه نبردم مگر به هیچ
هوش مصنوعی: در شبها به دنبال راز زبانت میرفتم، اما در روز هیچ راهی برای رسیدن به تو پیدا نمیکردم.
نفروشمت به عالم از آن جَعدِ پیچ پیچ
مویی نه ابلهم که دو عالم دهم به هیچ
هوش مصنوعی: تو را به هیچ چیز در دنیا نمیفروشم، حتی به زیبایی موی پرپیچ و تابت، چرا که من احمق نیستم که همهی آنچه دارم را بر سر هیچ بگذارم.
نجوای غیر اگر پیِ تَمهیدِ قتلِ ماست
ما نیز آگهیم چه حاجت به پیچ پیچ
هوش مصنوعی: اگر غیر از ما در حال طرحریزی برای کشتن ما هستند، ما نیز از این موضوع باخبریم و نیازی به پنهانکاریهای پیچیده نیست.
پیدا بود ز زلف تو انجام کار دل
سالِک غریب و شب سیه و راه پیچ پیچ
هوش مصنوعی: زلف تو نشاندهندهی سرنوشت و نتیجهی تلاش دلباختهای است که در مدت طولانی به تنهایی و در تاریکی و با راههای دشوار و پیچیده مواجه بوده است.
با گریه تا برون کُنَدَم مُدَّعی ز بزم
یاد آرَدَم به خندهٔ بیجا به غلغلیچ
هوش مصنوعی: به خاطر گریهام، میخواهم که کسی را از مجلس بیرون کنم و به یاد او با خندهای بیمورد، سروصدایی به راه بیاندازم.
خط شد محیط لعل تو تا خود چهها کند
این اهرمن که خاتم جم کرد در کلیچ
هوش مصنوعی: حاشیهی رنگین لعل تو تا چه کارهایی که این شیطان میتواند انجام دهد، مانند آنکه خاتم جمشید در گلیچ ایجاد کرد.
ریحان خط ز چشمهٔ شیرین لعل تو
تا بردمید کشته مرا تلخ اسفنیچ
هوش مصنوعی: بویی از ریحان که در کنار چشمهٔ شیرین لعل تو به مشامم رسید، مرا به شدت تحت تأثیر قرار داد و مانند تلخی کاهو بر جانم نشست.
یغما مشو ز عربدهٔ چشم او ملول
ترک است و مست و حرف زند با سر قلیچ
هوش مصنوعی: به خاطر نگاه پرجلا و جذاب او، از حال و هوای شادابی دور نشو، چرا که او بیخیال و سرمست است و با زبان خود مانند ضربهای که قلیچ میزند، سخن میگوید.