گنجور

شمارهٔ ۵۴

ز عشق ار شد دلی دیوانه غم نیست
به ملک پادشه ویرانه کم نیست
اما خواهم ز خط یار و دانم
که در طومار فطرت این رقم نیست
دوام عمر خواهی جام بردار
که دور جام کم از دور جم نیست
مدار جام را پایندگی باد
ز گردش گر بماند چرخ غم نیست
مرا دیوانه خواند عاقل شهر
نمی رنجم که بر مجنون رقم نیست
دمار از من که می دانم بر آورد
برآوردن ولی یارای دم نیست
من از می تائبم لیک ار دهد یار
بگیرم رد احسان از کرم نیست
بسر پویم طریق عشق و بر من
چه منت ها که از ضعف قدم نیست
شکست ار یار دل های پریشان
عبث آن زلف مشکین خم به خم نیست
می منصور می خواهم دریغا
درین میخانه ها زآن باده نم نیست
از آن یغما کشم دزدیده ساغر
که از میخانه راهی تا حرم نیست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز عشق ار شد دلی دیوانه غم نیست
به ملک پادشه ویرانه کم نیست
هوش مصنوعی: اگر دل آدمی به خاطر عشق دیوانه شود، غم و اندوهی وجود ندارد، زیرا در سرزمین پادشاهی، ویرانی‌ها کم نیستند.
اما خواهم ز خط یار و دانم
که در طومار فطرت این رقم نیست
هوش مصنوعی: اما من می‌خواهم از نوشته‌ی محبوبم بهره ببرم و به خوبی می‌دانم که این خط در سرنوشت اصلی انسان وجود ندارد.
دوام عمر خواهی جام بردار
که دور جام کم از دور جم نیست
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی عمرت طولانی شود، بهتر است که نوشیدنی خوشمزه‌ای را در دست بگیری، زیرا لذت بردن از زندگی همانند لذت بردن از زیبایی‌های جهان است.
مدار جام را پایندگی باد
ز گردش گر بماند چرخ غم نیست
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که امیدواریم خوشی‌ها و شادکامی‌ها همیشه پایدار بمانند، زیرا اگر زندگی به دور از غم و اندوه باشد، مشکلات و چرخش‌های زندگی دیگر اهمیت چندانی نخواهند داشت.
مرا دیوانه خواند عاقل شهر
نمی رنجم که بر مجنون رقم نیست
هوش مصنوعی: مردم شهر که از عقل خود مطمئن هستند، مرا دیوانه می‌نامند، اما من از این موضوع ناراحت نمی‌شوم چون می‌دانم که دیوانگی در من نوشته نشده است.
دمار از من که می دانم بر آورد
برآوردن ولی یارای دم نیست
هوش مصنوعی: من در حالتی هستم که می‌دانم چه کار باید بکنم، اما نمی‌توانم آن را به انجام برسانم.
من از می تائبم لیک ار دهد یار
بگیرم رد احسان از کرم نیست
هوش مصنوعی: من از نوشیدن شراب دست کشیده‌ام، اما اگر دوست عزیزم چیزی به من هدیه دهد، این کارش را رد نمی‌کنم و از سخاوت او قدردانی می‌کنم.
بسر پویم طریق عشق و بر من
چه منت ها که از ضعف قدم نیست
هوش مصنوعی: در مسیر عشق پیش می‌روم و برایم اهمیتی ندارد که دیگران چه انتقادهایی درباره‌ام دارند، زیرا به خاطر ناتوانی‌ام در قدم گذاشتن در این راه اهمیت نمی‌دهم.
شکست ار یار دل های پریشان
عبث آن زلف مشکین خم به خم نیست
هوش مصنوعی: اگر دل‌های نگران و آشفته را بشکنند، به هیچ وجه این زلف مشکی که در خم و چم است، بی‌فایده نخواهد بود.
می منصور می خواهم دریغا
درین میخانه ها زآن باده نم نیست
هوش مصنوعی: من می‌خواهم از شراب منصور بنوشم، اما افسوس که در این میخانه‌ها خبری از آن نوشیدنی نیست.
از آن یغما کشم دزدیده ساغر
که از میخانه راهی تا حرم نیست
هوش مصنوعی: من برای نوشیدن شراب، از آن دزدی می‌کنم، چرا که از میخانه تا حرم راهی وجود ندارد.