گنجور

شمارهٔ ۵۲

بسکه شب ها آتشم از تاب دل در بستر است
کس نداند کین منم یا توده خاکستر است
آه آتش زای من با باد استغنای تو
چون چراغ بیوه زن بر رهگذار صرصر است
محفلی دارم به سامان طرب دور از تو لیک
برگ رامش دور از آن محفل به سازی دیگر است
خاک مجلس چنگ قامت ناله مطرب غم ندیم
درد ساقی چشم خون پالاشراب و ساغر است
تا ترا رخسار مه زاید سهیل جزع من
عقد پروین تا نشان از آفتاب و اختر است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بسکه شب ها آتشم از تاب دل در بستر است
کس نداند کین منم یا توده خاکستر است
هوش مصنوعی: در شب‌ها آن‌قدر دلم می‌سوزد و آتش‌اش زبانه می‌کشد که وقتی بر بستر دراز می‌کشم، هیچ‌کس نمی‌داند آیا منم که در درد و رنج هستم یا فقط توده‌ای از خاکستر.
آه آتش زای من با باد استغنای تو
چون چراغ بیوه زن بر رهگذار صرصر است
هوش مصنوعی: آه، عشق من به مانند آتش است، و وابستگی تو به باد، مثل شعله چراغی که متعلق به زنی بیوه است و در مسیر باد سرگردان است.
محفلی دارم به سامان طرب دور از تو لیک
برگ رامش دور از آن محفل به سازی دیگر است
هوش مصنوعی: من جشنی دارم که خوشی‌ها در آن جریان دارد، اما این شادی‌ها بدون تو معنا ندارند و همه چیز به گونه‌ای دیگر است.
خاک مجلس چنگ قامت ناله مطرب غم ندیم
درد ساقی چشم خون پالاشراب و ساغر است
هوش مصنوعی: در این بیت، به توصیف فضایی احساسی و غم‌انگیز پرداخته شده است. صحبت از خاکی است که در مجلس وجود دارد و حال و هوای آن متاثر از ناله‌های دلشکسته‌ی نوازنده است. در اینجا "غم" و "درد" به عنوان احساسات حاکم بر فضا معرفی می‌شوند. همچنین اشاره به چشم‌هایی می‌شود که در حال پالایش خون هستند و شربت و ساغر (جام) نمادهایی از غم و اندوه هستند. به طور کلی، بیانی از احساسات عمیق و تلخ در یک محیط اجتماعی و هنری به تصویر کشیده شده است.
تا ترا رخسار مه زاید سهیل جزع من
عقد پروین تا نشان از آفتاب و اختر است
هوش مصنوعی: تا زمانی که چهره‌ای چون ماه از تو پدید آید، جزع من نشانی از ستاره پروین خواهد بود؛ این نشان از خورشید و ستارگان.