شمارهٔ ۴۸
از قد و رخسار و لب طوبی و خلد و کوثر است
یا رب این بستان مینو یا بهشت دیگر است
دور ساقی متفق از دور گردون خوشتر است
کآفتاب و ماه چرخ او شراب و ساغر است
نام خشت خم مبر زاهد که بر نارم گرفت
سر از این بالین اگر دانم که خاکم بستر است
گر گدائی جام می دارد به کف در کیش من
هست سلطانی که هم جمشید و هم اسکندر است
بر کنار عارضش در زیر زلف آن خال نیست
هندوئی با سلسله در آفتاب محشر است
چشم و مژگان و نگاهت چیست می دانی بهم
ترک سر مستی به دستی جام و دستی خنجر است
بیضه دولت به زیر بال بینم تا مرا
سایه پر همای مهر آقا بر سر است
فخر اشراف بشر سید فلان کز روی مجد
آستانش را فلک با آن علو خاک در است
آنکه در انگشت حکم خاتم توقیع او
حلقه نه آسمان چون حلقه انگشتر است
او سپهسالار و اصناف افاضل لشکرند
اوست شاهنشاه و اقطاع شریعت کشور است
فربه آهوئی که در عرف لغت ملک است و مال
در به چشم شیر استغناش صیدی لاغر است
بندگان پرور خداوندا بپرس از عمرو و زید
ور نمی پرسی بگویم از منت گر باور است
تاکنون کم سی گذشت از روزگار شاعری
کافرم یک حرف اگر مدح کسم در دفتر است
شعرها دارم به گوهر رشک لولوی خوشاب
لیک وصف باده لعلی و لعل دلبر است
هر که بندد بر میان تیغی نگویم کآن علی است
هر که پوشد خرقه ای نسرایم این پیغمبر است
چون توئی را محمدت زیبد که از روی نسب
هم حسب از این دو دریای سعادت گوهر است
حق مدحت زآن نمی گویم که ترسم مسلمین
بر سر بازارها گویند یغما کافر است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از قد و رخسار و لب طوبی و خلد و کوثر است
یا رب این بستان مینو یا بهشت دیگر است
هوش مصنوعی: این تصویر زیبایی از یک باغ بهشتی را به نمایش میگذارد که پر از جذابیت و زیبایی است. در این باغ، ویژگیهایی مانند قد و صورت زیبا، لبهای خوش رنگ و طعم، و نعمتهایی چون باغها و چشمههای شیرین وجود دارد. پرسش شاعر این است که آیا این مکان بهشتی واقعی است یا شباهتی به آن دارد.
دور ساقی متفق از دور گردون خوشتر است
کآفتاب و ماه چرخ او شراب و ساغر است
هوش مصنوعی: مجلس ساقی از همه چیز در جهان زیباتر و دلنشینتر است، زیرا در آنجا جای خورشید و ماه به شراب و جام بدل شده است.
نام خشت خم مبر زاهد که بر نارم گرفت
سر از این بالین اگر دانم که خاکم بستر است
هوش مصنوعی: ای زاهد، نام خشت و مکان خود را از یاد نبر، چرا که من بر این بستر خاکی قرار دارم و اگر بدانم که برای راحتی است، سرم را از آن برنمیدارم.
گر گدائی جام می دارد به کف در کیش من
هست سلطانی که هم جمشید و هم اسکندر است
هوش مصنوعی: اگر کسی در حال گدایی، جام می را در دست داشته باشد، در مکتب من، سلطانی وجود دارد که هم جمشید و هم اسکندر است.
بر کنار عارضش در زیر زلف آن خال نیست
هندوئی با سلسله در آفتاب محشر است
هوش مصنوعی: در کنار صورت او، در زیر زلفهایش، هیچ لکهای وجود ندارد. یک هندو با جواهراتش در روز قیامت درخشان است.
چشم و مژگان و نگاهت چیست می دانی بهم
ترک سر مستی به دستی جام و دستی خنجر است
هوش مصنوعی: چشم و مژگان و نگاه تو چیست؟ آیا میدانی که اینها چه تفنگی از مستی به دست دارند؟ یکی جامی پر از شراب و دیگری خنجری تیز.
بیضه دولت به زیر بال بینم تا مرا
سایه پر همای مهر آقا بر سر است
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در اینجا شاعر به تصویرسازی از موقعیت خود و حمایتهای الهی اشاره کرده است. او به نوعی احساس قدرت و امنیت میکند که تحت سایه حمایت یک نیکوکار یا فرد بزرگ هست. واژههایی مانند "بال" و "همای مهر" نشاندهندهی وجود یک منبع امید و پشتیبانی در زندگیاش است که او را در برابر مشکلات محافظت میکند.
فخر اشراف بشر سید فلان کز روی مجد
آستانش را فلک با آن علو خاک در است
هوش مصنوعی: شخصی از خانوادههای برجسته بشری وجود دارد به نام سید فلان، که به خاطر عظمت و مقامش، بالا و زیر آسمان به او افتخار میکند.
آنکه در انگشت حکم خاتم توقیع او
حلقه نه آسمان چون حلقه انگشتر است
هوش مصنوعی: کسی که فرمانش بر دنیا حکمرانی میکند، همچون حلقهای است که دور انگشتش قرار دارد و آسمان نیز به مانند حلقهای در دستان اوست.
او سپهسالار و اصناف افاضل لشکرند
اوست شاهنشاه و اقطاع شریعت کشور است
هوش مصنوعی: او فرمانده و رئیس گروههای نیکوکار در سپاه است و او خود شاهی بزرگ و حاکم بر سرزمینهای مذهبی این کشور میباشد.
فربه آهوئی که در عرف لغت ملک است و مال
در به چشم شیر استغناش صیدی لاغر است
هوش مصنوعی: آهو که در زبان به معنای ملک و ثروت است، وقتی در چشم شیر دیده میشود، به شکل صید و شکارش، مانند یک آهو لاغر و ناتوان به نظر میرسد.
بندگان پرور خداوندا بپرس از عمرو و زید
ور نمی پرسی بگویم از منت گر باور است
هوش مصنوعی: ای خدای پرورندهٔ بندگان، اگر از عمرو و زید سوال میکنی، اگر نمیکنی بگو تا از نعمت تو بگویم، اگر به آن ایمان داری.
تاکنون کم سی گذشت از روزگار شاعری
کافرم یک حرف اگر مدح کسم در دفتر است
هوش مصنوعی: تا به حال زمان کمی از دوران شاعری من نگذشته است، اما یک جمله هم که در ستایش کسی باشد در نوشتههای من نیست.
شعرها دارم به گوهر رشک لولوی خوشاب
لیک وصف باده لعلی و لعل دلبر است
هوش مصنوعی: من شعرهایی دارم که به زیبایی و ارزشی مانند گوهرهای گرانبها میباشند، اما توصیف شراب سرخ و دلربایی معشوق است که بیشتر از همه جذابیت دارد.
هر که بندد بر میان تیغی نگویم کآن علی است
هر که پوشد خرقه ای نسرایم این پیغمبر است
هوش مصنوعی: هر کس که بر خود شمشیر ببندد، نمیگویم که او علی است و هر کس که لباسی روحانی به تن کند، نمیگویم که او پیامبر است.
چون توئی را محمدت زیبد که از روی نسب
هم حسب از این دو دریای سعادت گوهر است
هوش مصنوعی: چون تو محمدی، شایستهات است که از طریق نسل و نسب هم، از این دو دریا، که نماد سعادتاند، بهرهمند شوی.
حق مدحت زآن نمی گویم که ترسم مسلمین
بر سر بازارها گویند یغما کافر است
هوش مصنوعی: من به خاطر اینکه نگرانم مسلمانان در بازارها بگویند که این مدح و ستایش کفر است، از گفتن حقیقت خودداری میکنم.