شمارهٔ ۴۶
جانفشانی من و عشوه او گر این است
از کسی ناید اگر کوهکن و شیرین است
چون کنم وصف دهان تو به هنگام حدیث
لب به هم چسبدم از بسکه سخن شیرین است
چهره کاهی مژه گلرنگ ز الوان جهان
سرخ و زردی که به ما بهره رسیده است این است
سنبل زلف تو یک خوشه و یک شهر گدای
گندم خال تو یک دانه و صد مسکین است
بیستون بر ندمد لاله که فرهاد هنوز
چشم آلوده به خونش به ره شیرین است
گفتمش هست ز خوبان چو تو سیمین بدنی
گفت نی نیست دریغا که دلم سنگین است
شبی از نافه زلفش سخنی رفت و هنوز
عمرها رفت و چو مجمر نفسم مشکین است
لازم افتاد چو آن عهد شکن با من و غیر
پای تا سر همه مهر است و سرا پا کین است
شکوه بردن به در آنکه غبار در او
از شرف غالیه طره حور العین است
علی عالی کش قائمه تیغ دو سر
قوت بازوی اسلام و حصار دین است
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جانفشانی من و عشوه او گر این است
از کسی ناید اگر کوهکن و شیرین است
هوش مصنوعی: اگر جانفشانی و عشق بازی من و او به این شکل باشد، پس چنین چیزی از هیچکس برنمیآید، حتی اگر او کوهنوردی بزرگ و شیرینزبان باشد.
چون کنم وصف دهان تو به هنگام حدیث
لب به هم چسبدم از بسکه سخن شیرین است
هوش مصنوعی: زمانی که میخواهم تو را توصیف کنم و صحبتهایی را که دربارهات میکنم آغاز کنم، از شدت شیرینی صحبتها و زیباییهای تو، لبهایم را به هم میچسبانم و قدرت بیان ندارم.
چهره کاهی مژه گلرنگ ز الوان جهان
سرخ و زردی که به ما بهره رسیده است این است
هوش مصنوعی: زردی و سرخی که از زیباییهای جهان به ما رسیده، به شکل چهرهای با مژههایی مانند گل رنگین نمایان شده است.
سنبل زلف تو یک خوشه و یک شهر گدای
گندم خال تو یک دانه و صد مسکین است
هوش مصنوعی: موهای تو مانند خوشهای از سنبل است و در این شهر، گدایان زیادی هستند که فقط برای دانهای از خال تو به سراغت میآیند. در واقع، زیبایی و جذابیت تو مانند گندم ارزشمند است و بسیاری به دنبال آن هستند.
بیستون بر ندمد لاله که فرهاد هنوز
چشم آلوده به خونش به ره شیرین است
هوش مصنوعی: تکاپو و تلاش فرهاد برای رسیدن به شیرین همچنان ادامه دارد و تا زمانی که او به هدفش نرسیده، زیبایی و شگفتیهای بیستون شاداب و زنده نخواهد بود. فرهاد در این مسیر هنوز با چشمانی پر از غم و درد به یاد عشقش است.
گفتمش هست ز خوبان چو تو سیمین بدنی
گفت نی نیست دریغا که دلم سنگین است
هوش مصنوعی: گفتم آیا زیبایانی مانند تو با چنین اندامی وجود دارند؟ او پاسخ داد نه، چنین کسانی نیستند. افسوس که دلم پر از غم و سنگینی است.
شبی از نافه زلفش سخنی رفت و هنوز
عمرها رفت و چو مجمر نفسم مشکین است
هوش مصنوعی: یک شب از زیبایی و جذبهی زلف او، گفتگویی بر زبانم جاری شد و هنوز سالها از آن روز گذشته است، در حالی که نفس من همچنان چون گلابی خوشبو و معطر است.
لازم افتاد چو آن عهد شکن با من و غیر
پای تا سر همه مهر است و سرا پا کین است
هوش مصنوعی: زمانی که آن بیوفا با من عهد شکسته است، دیگر پای کسی با من در میان نیست و همه چیز پر از محبت و در عین حال پر از کینه است.
شکوه بردن به در آنکه غبار در او
از شرف غالیه طره حور العین است
هوش مصنوعی: افتخار به کسی که گرد و غبار درونش، به اندازهای ارزشمند است که از زینتهای حوریان بهشتی فراتر میرود.
علی عالی کش قائمه تیغ دو سر
قوت بازوی اسلام و حصار دین است
هوش مصنوعی: علی شخصیتی بزرگ و برجسته است که به عنوان نیرویی قوی از اسلام و محافظت از اصول دین شناخته میشود. او مانند تیغی دو لبه، قدرت و استحکام را ارائه میدهد و به عنوان دژ محکمی برای ارزشهای مذهبی عمل میکند.