گنجور

شمارهٔ ۴۵

ظلمت خط تو پیرامن رخسار گرفت
یا رب از آه که این آینه زنگار گرفت
می بیاور که خبر می دهد از فصل بهار
لطف آن سبزه که پیرامن گلزار گرفت
ترک یغما سپهش از نگهی هوشم برد
بنگر این طرفه که مست آمد و هشیار گرفت
تا ترا پادشه مصر ملاحت گفتند
تهمت خوبی یوسف ره بازار گرفت
بوی خون دل خود می شنوم باد صبا
ره مگر در خم آن طره طرار گرفت
فتنه از چشم تو ایمن نتوانست نشست
جای در حلقه آن زلف زره سار گرفت
دیده شد تا دل سنگ آردش از گریه به راه
باز این ابر بهاری ره کهسار گرفت
با وجودت نکند میل به هستی یغما
خویش اغیار گرفت آنکه تو را یار گرفت

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ظلمت خط تو پیرامن رخسار گرفت
یا رب از آه که این آینه زنگار گرفت
هوش مصنوعی: تاریکی و سایه‌ی خطی که روی صورت تو قرار گرفته، دل آدم را می‌سوزاند. یعنی با هر نفس و آهی که می‌کشم، این آینه نیز به زنگار و کدورت دچار می‌شود.
می بیاور که خبر می دهد از فصل بهار
لطف آن سبزه که پیرامن گلزار گرفت
هوش مصنوعی: بیا می بیاور که خبر از آمدن بهار را می‌دهد، لطف و زیبایی سبزه‌ای که دور گلزار را گرفته است.
ترک یغما سپهش از نگهی هوشم برد
بنگر این طرفه که مست آمد و هشیار گرفت
هوش مصنوعی: یک سرباز ترک با نگاهش مرا متوجه خودش کرد؛ به تماشا بنشین که چطور کسی مست و شاداب به نظر می‌رسد، در حالی که هوشیار و بیدار نیز است.
تا ترا پادشه مصر ملاحت گفتند
تهمت خوبی یوسف ره بازار گرفت
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو را به زیبایی پادشاه مصر تشبیه کردند، شایعات خوبی درباره‌ی تو در بازار به راه افتاد.
بوی خون دل خود می شنوم باد صبا
ره مگر در خم آن طره طرار گرفت
هوش مصنوعی: بوی خون دل خود را از نسیم صبح می‌شنوم، آیا ممکن است که نسیم در خم آن موهای زیبای او گرفتار شده باشد؟
فتنه از چشم تو ایمن نتوانست نشست
جای در حلقه آن زلف زره سار گرفت
هوش مصنوعی: فتنه و آشوبی که از نگاه تو ایجاد می‌شود، هرگز نمی‌تواند آرام بگیرد، زیرا در حلقه آن موهای زیبا، زرهی شکل می‌گیرد که انسان را به خود می‌کشد.
دیده شد تا دل سنگ آردش از گریه به راه
باز این ابر بهاری ره کهسار گرفت
هوش مصنوعی: چشمی که به خاطر عزیزانش اشک می‌ریزد، می‌تواند حتی دل سنگی را نرم کند. در این بهار، باران مانند ابرهای رحمت، راهی را به سوی کوهستان‌ها باز کرده است.
با وجودت نکند میل به هستی یغما
خویش اغیار گرفت آنکه تو را یار گرفت
هوش مصنوعی: با حضور تو، کسی که تو را به عنوان دوست خود انتخاب کرد، دیگر به دنبال منفعت‌های خود از دیگران نیست.