گنجور

شمارهٔ ۳۶

باز بنهاد به سر خسرو خم افسر خشت
عنقریب است که گیتی شود از وی چو بهشت
از تو ای ساغر می، می شنوم بوی بهشت
پیر دیرت مگر از خاک خرابات سرشت
دست قدرت چو ز رحمت گل میخانه سرشت
رقم فیض ازل بر لب پیمانه نوشت
زاهدا راهل بهشتِ تو، بدین خُلق و سرشت
همچو دانم که خدای، خلق نکرده است بهشت
پُر حرارت مکن ای شیخ   بدین صورت زشت
کَره بر هم نخورد، گر نه برندت  به بهشت
واقفم از هنر مفتی دین موی به موی
آگهم از شرف کاخ حرم خشت به خشت
بَد کسی نیست ولی،  دخل ندارد به کشیش
خوب جائی است ولی،  راه ندارد به کنشت
حیرت از خازن فردوس کنم کز چه نکشت
ریشه سدره و طوبی  چرا تاک نکشت
نصب کن شیشه که تُرک فلک از خط شعاع
رقم عزل بنام شب آدینه نوشت
بر من ای خرقه پرهیز! نیرزی موئی
نه تو آن نیز  که در صومعه ها پشم تو رشت
مرد در میکده یغما و پی تاریخش
کلک رحمت جعل الجنه مثواه نوشت

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باز بنهاد به سر خسرو خم افسر خشت
عنقریب است که گیتی شود از وی چو بهشت
هوش مصنوعی: خسرو دوباره تاج خود را بر سر گذاشت. به زودی دنیا به خاطر او همچون بهشتی خواهد شد.
از تو ای ساغر می، می شنوم بوی بهشت
پیر دیرت مگر از خاک خرابات سرشت
هوش مصنوعی: از تو ای جام می، بوی بهشت را می‌شنوم. شاید این عطر از خاک خرابات به تو رسیده است.
دست قدرت چو ز رحمت گل میخانه سرشت
رقم فیض ازل بر لب پیمانه نوشت
هوش مصنوعی: دست قدرت خداوند به‌خاطر رحمتش، گل میخانه را آفرید و نخستین نعمت را بر لب پیمانه نوشت.
زاهدا راهل بهشتِ تو، بدین خُلق و سرشت
همچو دانم که خدای، خلق نکرده است بهشت
هوش مصنوعی: ای زاهد، بهشتی که تو از آن سخن می‌گویی، با این رفتار و ذات تو، مانند این است که من بدانم خداوند هرگز بهشتی اینچنینی نیافریده است.
پُر حرارت مکن ای شیخ   بدین صورت زشت
کَره بر هم نخورد، گر نه برندت  به بهشت
هوش مصنوعی: ای شیخ، بدون حرارت و تندی رفتار کن، زیرا اگر با این موضع زشت ادامه دهی، ممکن است تو را به بهشت نبرند.
واقفم از هنر مفتی دین موی به موی
آگهم از شرف کاخ حرم خشت به خشت
هوش مصنوعی: من به خوبی از هنر و دانش عالم دین آگاه هستم و به‌طور کامل از مقام و عظمت کاخ حرم اطلاع دارم.
بَد کسی نیست ولی،  دخل ندارد به کشیش
خوب جائی است ولی،  راه ندارد به کنشت
هوش مصنوعی: بد نیست کسی، اما درآمدش به کشیش نمی‌رسد. جای خوبی است، ولی به معبد راهی ندارد.
حیرت از خازن فردوس کنم کز چه نکشت
ریشه سدره و طوبی  چرا تاک نکشت
هوش مصنوعی: من متعجبم که خازن بهشت چرا درخت سدره و طوبی را نکشته و چرا درخت انگور را از بین نبرده است.
نصب کن شیشه که تُرک فلک از خط شعاع
رقم عزل بنام شب آدینه نوشت
هوش مصنوعی: شیشه را نصب کن، زیرا ستاره‌های آسمان از خطی که به طور خاص برای شب آدینه نوشته شده، نشانه‌ای از جدایی را به تصویر کشیده‌اند.
بر من ای خرقه پرهیز! نیرزی موئی
نه تو آن نیز  که در صومعه ها پشم تو رشت
هوش مصنوعی: ای پرهیزگار، بر من خرقه‌ات تاثیری ندارد. تو آنقدر نیرومند نیستی که برای خودت تافتنی داشته باشی؛ حتی در صومعه‌ها نیز فقط بخشی از وجود توست.
مرد در میکده یغما و پی تاریخش
کلک رحمت جعل الجنه مثواه نوشت
هوش مصنوعی: مردی در میکده، با حال و هوای خاصی، به یاد گذشته‌هایش در میان یادداشت‌هایش نوشت که رحمت و بهشت، مکان نهایی اوست.