گنجور

شمارهٔ ۳۴

دل که افتاده آن زلف سیه و آن ذقن است
بر نیاید اگر این چاه و اگر آن رسن است
من و از دایره خط تو امید خلاص
چون نکو می نگرم قصه مور و لگن است
صبر کوتاه کنم از خم به سبو به که کشم
باده از خون دل خویش که دست ودهن است
رهش افتاد به زلف تو دل و بار افکند
هر کجا شام شد آن جا به غریبان وطن است
گفتی آن توبه چون سنگ تو چون شد که شکست
چکنم ساغر می شیشه خاراشکن است
من کنم سینه و او سنگ اگر انصاف دهی
در میان مرحله ها فرق من و کوهکن است
خون من ریز و میندیش ز دیوان حساب
کآنچه در هیچ حسابی نبود خون من است
ذکر می خوردن یغما نه همین شحنه شنید
داستانی است که افسانه هر انجمن است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل که افتاده آن زلف سیه و آن ذقن است
بر نیاید اگر این چاه و اگر آن رسن است
هوش مصنوعی: دل که به زلف سیاه و چانه زیبایی افتاده است، اگرچه در چاه‌ها و بندها گیر کند، همچنان نمی‌تواند از عشقش دست بردارد.
من و از دایره خط تو امید خلاص
چون نکو می نگرم قصه مور و لگن است
هوش مصنوعی: من به خط کار تو امیدوارم که روزی رهایی یابم، چون وقتی به زندگی و داستان مورچگان و لگن نگاه می‌کنم، احساس می‌کنم که دامنهٔ مشکلاتم محدود شده است.
صبر کوتاه کنم از خم به سبو به که کشم
باده از خون دل خویش که دست ودهن است
هوش مصنوعی: صبر می‌کنم که کمی از شراب در ظرف بریزم؛ بهتر است این کار را بکنم تا اینکه بخواهم از دل خودم خون بجوشانم و آن را بنوشم.
رهش افتاد به زلف تو دل و بار افکند
هر کجا شام شد آن جا به غریبان وطن است
هوش مصنوعی: دل به زلف تو افتاد و بار خستگی‌اش را در هر جایی که شب شد، روی غریبان وطن گذاشت.
گفتی آن توبه چون سنگ تو چون شد که شکست
چکنم ساغر می شیشه خاراشکن است
هوش مصنوعی: تو گفتی که توبه‌ات مانند سنگ است، اما الان معلوم شده که چطور شکسته است. حالا من باید چه کار کنم، چون ساغر شراب مانند شیشه است و به راحتی می‌شکند.
من کنم سینه و او سنگ اگر انصاف دهی
در میان مرحله ها فرق من و کوهکن است
هوش مصنوعی: من می‌کوشم تا دل را بشکافم و او سنگی است که در برابر من قرار دارد. اگر انصاف بدهی، در این مسیر سخت، تفاوت من و کسی که در دل کوه کار می‌کند روشن است.
خون من ریز و میندیش ز دیوان حساب
کآنچه در هیچ حسابی نبود خون من است
هوش مصنوعی: من به خاطر خونم نگرانی نداشته باش و به حساب و کتاب‌های انسانی فکر نکن، چرا که چیزی که فراتر از هر محاسبه‌ای وجود دارد، در واقع خون من است.
ذکر می خوردن یغما نه همین شحنه شنید
داستانی است که افسانه هر انجمن است
هوش مصنوعی: گوش دادن به داستانی که دربارهٔ می‌خوردن یغما می‌گویند، تنها شایعه‌ای است که در هر جمعی نقل می‌شود.