شمارهٔ ۳۳
باده ساغرت از خون دل یاران است
وای اغیار اگر این اجر وفاداران است
زلف در پای تو افتد به تظلم چپ و راست
بسکه در تاب زسودای گرفتاران است
نیست چشمت ز شبان غمم آگه آری
خفتگان را چه غم از حسرت بیداران است
دارم از چشم تو صد عربده و دم نزنم
که اگر ناله کنم زحمت بیماران است
عشق داغ دل فرهاد به خون کرده رقم
نقش هر لاله که بر دامن کهساران است
رخ تو و اشک مرا کیست که خود دید و نکرد
هوس باده که آن گلشن و این باران است
محضر آنکه تو در خون کشیش روز حساب
خوار چون نامه اعمال گنه کاران است
از دهانت طمع لطف کمی دارم و این
آرزوئی است که در خاطر بسیاران است
یوسفی چون تو به یغما ندهد کس دانم
اینقدر هست که او هم ز خریداران است
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باده ساغرت از خون دل یاران است
وای اغیار اگر این اجر وفاداران است
هوش مصنوعی: شراب تو از رنج و غم دوستان به دست آمده است. وای بر بیگانگان اگر وفاداران چنین پاداشی میگیرند.
زلف در پای تو افتد به تظلم چپ و راست
بسکه در تاب زسودای گرفتاران است
هوش مصنوعی: زلف تو به زمین میافتد و به خاطر درد و رنج کسانی که به تو دل بستهاند، چپ و راست میخورد و میپیچد. این نشاندهنده عشق و شوقی است که در دل آنها نسبت به تو وجود دارد.
نیست چشمت ز شبان غمم آگه آری
خفتگان را چه غم از حسرت بیداران است
هوش مصنوعی: چشمان تو از غم شبان آگاه نیستند. اما آیا میدانی که خفتهها چه غمی از حسرت بیدارها دارند؟
دارم از چشم تو صد عربده و دم نزنم
که اگر ناله کنم زحمت بیماران است
هوش مصنوعی: من از نگاه تو پر از درد و فریاد هستم اما نمیخواهم صدایی برآورم، زیرا اگر ناله کنم، به دیگران که در حال نبرد با بیماریها هستند، سختی میزنم.
عشق داغ دل فرهاد به خون کرده رقم
نقش هر لاله که بر دامن کهساران است
هوش مصنوعی: عشق فرهاد، به دلش داغی زده که اثر آن در هر لالهای که بر دامان کوههاست، نقش بسته است.
رخ تو و اشک مرا کیست که خود دید و نکرد
هوس باده که آن گلشن و این باران است
هوش مصنوعی: کیست که زیبایی چهرهات و اشکهای مرا ببیند و به یاد باده نیفتد، در حالی که آن باغ و این باران به هم پیوستهاند؟
محضر آنکه تو در خون کشیش روز حساب
خوار چون نامه اعمال گنه کاران است
هوش مصنوعی: محل حضور تو، مانند روز حساب که گناهکاران را محکوم میکند، نشاندهندهی ضعف و خوارگی کشیشان است.
از دهانت طمع لطف کمی دارم و این
آرزوئی است که در خاطر بسیاران است
هوش مصنوعی: من از تو انتظار کمی لطف و مهربانی دارم و این آرزو نیز در دل بسیاری از افراد وجود دارد.
یوسفی چون تو به یغما ندهد کس دانم
اینقدر هست که او هم ز خریداران است
هوش مصنوعی: هیچکس مانند تو ارزشمند نیست و میدانم که او هم میان خریداران وجود دارد.