گنجور

شمارهٔ ۳۲

تا ابر خطت محیط ماه است
روز من و عالمی سیاه است
گفتم به مهت شبیه دانند
گفتا مشنو که اشتباه است
ره بر زنخش فتادت ای دل
کورانه قدم منه که چاه است
با بار غم تو و دل من
دیگر چه مقام کوه و کاه است
ای دل مزنش به خیل مژگان
یک تن نه حریف یک سپاه است
گفتم صنما به زلف هندو
دل بردی و عالمی گواه است
گفتا دل خویشتن نگه دار
دزد نگرفته پادشاه است
این داد به آتش آن به آبم
اینم ثمر سرشک و آه است
ای ابر عطا تن ضعیفم
در دشت تو کمترین گیاه است
بگذار قدم به دیده من
انگار تو آنکه خاک راه است
صد جور اگر کنی به یغما
جور دگر تو عذرخواه است

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا ابر خطت محیط ماه است
روز من و عالمی سیاه است
هوش مصنوعی: تا زمانی که خط زیبایت آسمان را احاطه کرده، روز من روشن است، اما باقی دنیا برای من تاریک و سیاه شده است.
گفتم به مهت شبیه دانند
گفتا مشنو که اشتباه است
هوش مصنوعی: به او گفتم که زیبا و دوست‌داشتنی است، اما او پاسخ داد که به این فکر نکن، زیرا این اشتباه است.
ره بر زنخش فتادت ای دل
کورانه قدم منه که چاه است
هوش مصنوعی: ای دل، اگر به سمت آن زن می‌روی، بی‌پروایی نکن و قدم پیش نگذار، زیرا آنجا خطر وجود دارد.
با بار غم تو و دل من
دیگر چه مقام کوه و کاه است
هوش مصنوعی: با بار سنگین غم تو و دل شاداب من، دیگر چه تفاوتی بین کوه و کاه وجود دارد؟
ای دل مزنش به خیل مژگان
یک تن نه حریف یک سپاه است
هوش مصنوعی: ای دل، به یک نفر که با مژگانش دلربایی می‌کند، دل نبند؛ زیرا او تنها نیست و محبوبی که به او علاقه داری، قدرت مقابله با همه را دارد.
گفتم صنما به زلف هندو
دل بردی و عالمی گواه است
هوش مصنوعی: به محبوبم گفتم که تو با موهای مخصوصت دل مرا ربوده‌ای و تمام جهان شاهد این موضوع است.
گفتا دل خویشتن نگه دار
دزد نگرفته پادشاه است
هوش مصنوعی: دل خود را حفظ کن، چرا که دزدهای فراوانی در کمین‌اند و ممکن است آنچه را که داری بربایند.
این داد به آتش آن به آبم
اینم ثمر سرشک و آه است
هوش مصنوعی: این جمله به احساسات عمیق و متناقض اشاره دارد. شخصی در حال بیان رنج و عذابی است که از دو عامل مختلف ناشی می‌شود: یکی به آتش و دیگری به آب. این به نوعی نشان‌دهنده تعارض در احساسات و تجربیات اوست، و در نهایت نتیجه این دو متناقض، اندوه و اشک است.
ای ابر عطا تن ضعیفم
در دشت تو کمترین گیاه است
هوش مصنوعی: ای ابر بخشنده، من در دشت تو مانند کم‌ترین گیاه هستم و ضعفی دارم.
بگذار قدم به دیده من
انگار تو آنکه خاک راه است
هوش مصنوعی: بگذار هر قدمی که برمی‌داری برای من به معنای توست؛ انگار تو همان خاکی هستی که در مسیر قرار دارد.
صد جور اگر کنی به یغما
جور دگر تو عذرخواه است
هوش مصنوعی: اگر هزاران ظلم و ستم به کسی کنی، باز هم او معذرت‌خواهی از تو خواهد کرد.