شمارهٔ ۲۸
خضر پنداری نهانی کرده قدری می در آب
ورنه کی بودی بقای زندگانی کی در آب
نیستم ماهی، سمندر نیز، لیک از چشم و دل
رفت ایامم در آتش، گشت عمرم طی در آب
مردم چشم مرا گر خانه ویران شد چه شد
دیر کی پاید بنایی را که باشد پی در آب؟
حالم ای همدم مپرس از آه سرد و موج اشک
خود چه باشد حال مسکینی که باشد وی در آب
آه و اشک من اگر بر کوه و وادی بگذرد
کوه خون گرید بقم روید بجای نی در آب
غم نخورد ار چشم لیلی بر دل مجنون نسوخت
نجد بگذارد در آتش غرق گردد حی در آب
تا کمر در آبم از تردامنی، ساقی بده
آب آتشگون که لطفی تازه دارد می در آب
شه بر آب چشم مظلومان نبخشد ور نه من
صد ره از اشک تظلم غرق کردم ری در آب
غیر گو خوش زی که با یغما در آن کوه زآه و اشک
هم من افتادم در آتش، غرق شد هم وی در آب
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خضر پنداری نهانی کرده قدری می در آب
ورنه کی بودی بقای زندگانی کی در آب
هوش مصنوعی: خضر فکر میکنی که مخفیانه نوشیدن شراب را در آب کرده، اما در واقع، آیا ممکن است زندگی دائمی در آب وجود داشته باشد؟
نیستم ماهی، سمندر نیز، لیک از چشم و دل
رفت ایامم در آتش، گشت عمرم طی در آب
هوش مصنوعی: من نه ماهی هستم و نه سمندر، اما روزهایم در آتش گذشت و عمرم بهگونۀ غرق در آب شد.
مردم چشم مرا گر خانه ویران شد چه شد
دیر کی پاید بنایی را که باشد پی در آب؟
هوش مصنوعی: اگر مردم به من توجه نکنند و خانهام خراب شود، چه اتفاقی میافتد؟ از کی میتوان به بنایی که روی آب است، تکیه کرد؟
حالم ای همدم مپرس از آه سرد و موج اشک
خود چه باشد حال مسکینی که باشد وی در آب
هوش مصنوعی: از حال من نپرس، چراکه آه سرد و اشکهای من نشاندهنده درد و غم عمیقی است. حالا به حال آن مسکین فکر کن که در آب غوطهور است و رنج میبرد.
آه و اشک من اگر بر کوه و وادی بگذرد
کوه خون گرید بقم روید بجای نی در آب
هوش مصنوعی: اگر آه و اشک من بر کوهها و درهها بریزد، کوهها از شدت غم به گریه خواهند افتاد و به جای نی در آب، درختانی خواهیم دید که سرسبز و تازه هستند.
غم نخورد ار چشم لیلی بر دل مجنون نسوخت
نجد بگذارد در آتش غرق گردد حی در آب
هوش مصنوعی: اگر چشمان لیلی بر دل مجنون نلزد و غمی ایجاد نکند، باز هم نجد (منطقهای در عربستان) را ترک نخواهد کرد و در آتش عشق خواهد سوخت، حتی اگر در آب غرق شود.
تا کمر در آبم از تردامنی، ساقی بده
آب آتشگون که لطفی تازه دارد می در آب
هوش مصنوعی: من تا کمر در آب هستم و به خاطر تردید و ترس از غرق شدن، از تو میخواهم که کمی از نوشیدنی آتشین به من بدهی، چرا که این آب تازه مزه و طعمی خاص دارد.
شه بر آب چشم مظلومان نبخشد ور نه من
صد ره از اشک تظلم غرق کردم ری در آب
هوش مصنوعی: پادشاه هیچ توجهی به اشک و درد مظلومان ندارد، وگرنه من با هزاران اشک و نالهی خود، دریا را از این اشکها پر کردهام.
غیر گو خوش زی که با یغما در آن کوه زآه و اشک
هم من افتادم در آتش، غرق شد هم وی در آب
هوش مصنوعی: جز این نگو که در آن کوه، در حالی که یغما بود، من با آه و اشک افتادم در آتش و او هم در آب غرق شد.