شمارهٔ ۲۶
در کوی توام جنگ است هر روز به دشمنها
ایشان ز شمار افزون اما من و دل تنها
بر ناوک دلدوزت قربان نه منم تنها
چون من به سر کویت درباخته جان تنها
گلگشت چمن خواهی بر من چو صبا بگذر
تا در قدمت ریزم گل از مژه دامنها
تا قبضه شمشیرت از خونِ که آلاید
بر نطع هوس خلقی افراخته گردنها
چون پای نهی بوسم راه تو که از حسرت
در گام نخستین نعل انداخته توسنها
گل را ندهد هرگز آب این همه رنگینی
از تاب رخت آتش افتاده به گلشنها
تا شاهد مهرت را نبْوَد غم ِ دلتنگی
در خانهٔ دل کردم از تیر تو روزنها
اسرار غمش گفتم در سینه نهان دارم
رسوای جهانم کرد این رنگ پریدنها
یغما چه غم ار عالم دشمن شود از مهرش
چون دوست نکوخواه است غم نیست ز دشمنها
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در کوی توام جنگ است هر روز به دشمنها
ایشان ز شمار افزون اما من و دل تنها
هوش مصنوعی: هر روز در مسیر تو جنگی به راه است و دشمنان بسیار زیادی به شمار آنها افزوده میشود، اما من و دل تنهایم.
بر ناوک دلدوزت قربان نه منم تنها
چون من به سر کویت درباخته جان تنها
هوش مصنوعی: من فقط من نیستم که برای عشق تو قربانی شوم؛ بلکه خیلیها مانند من در مسیر محبت تو جان خود را فدای حضور در کنار تو کردهاند.
گلگشت چمن خواهی بر من چو صبا بگذر
تا در قدمت ریزم گل از مژه دامنها
هوش مصنوعی: اگر میخواهی در میان چمنزار قدم بزنی و احساس خوبی داشته باشی، مثل نسیم صبحگاهی بر من بگذر تا من از محبت تو، گلها را از چشمانم بر دامن تو بریزم.
تا قبضه شمشیرت از خونِ که آلاید
بر نطع هوس خلقی افراخته گردنها
هوش مصنوعی: تا زمانی که شمشیرت به خون کسی که به خاطر هوس دیگران کشته شده، آلوده نشود، سرها را بالا نگهدار.
چون پای نهی بوسم راه تو که از حسرت
در گام نخستین نعل انداخته توسنها
هوش مصنوعی: زمانی که پاهایت را بر زمین میگذاری، من راهت را بوسه میزنم، زیرا از حسرت اینکه در قدم اول، نعلها به سوی توسنها افکنده شده است.
گل را ندهد هرگز آب این همه رنگینی
از تاب رخت آتش افتاده به گلشنها
هوش مصنوعی: به هیچ وجه نمیتوان به گل آب نداد، چون زیبا و رنگین بودن آن ناشی از جذابیت و ظرافت چهره توست که همچون آتش در دل باغها میدرخشد.
تا شاهد مهرت را نبْوَد غم ِ دلتنگی
در خانهٔ دل کردم از تیر تو روزنها
روزن: پنجره، دریچه
اسرار غمش گفتم در سینه نهان دارم
رسوای جهانم کرد این رنگ پریدنها
هوش مصنوعی: غصهها و رازهای دلنگرانکنندهام را در دل نگه داشتهام، اما همین حالا باعث شدهام که در دنیا معروف و رسوا شوم. این رنگ باختنها و بیحال شدنها، مرا به آزار و دردسر انداخته است.
یغما چه غم ار عالم دشمن شود از مهرش
چون دوست نکوخواه است غم نیست ز دشمنها
هوش مصنوعی: اگر دنیا با دشمنی روبهرو شود، غم و اندوهی نیست، زیرا دوستی که دلسوزی و محبت او را احساس میکنیم، موجب خوشحالی ماست و وجود دشمنان نمیتواند دل ما را افسرده کند.
حاشیه ها
1402/03/17 22:06
مهدی اسماعیلی رخ
تا شاهد مهرت را نبود غم دلتنگی