گنجور

شمارهٔ ۲۰

مآشوب صبا طره جانانه ما را
زنجیر مجنبان دل دیوانه ما را
اورنگ زمین داغ نگین بی کلهی تاج
جم رشک برد حشمت شاهانه ما را
دل شد پی زاهد بچه آه که تقدیر
بگشود به مسجد در میخانه ما را
پیش از اثر دیر و حرم زلف تو افکند
برگردن بت سبحه صد دانه ما را
بی نام و نشانیم به حدی که در این شهر
غم حلقه نکوبد در کاشانه ما را
پیمان شکند آب بقا را به درستی
گر خضر ببوسد لب پیمانه ما را
چرخم نه همین از وطن آواره پسندید
نگذاشت به ما کنج غریبانه ما را
خواب آورد افسانه و بازش نبرد خواب
چشم تو اگر بشنوی افسانه ما را
یغما منم آن سوخته اختر که چراغی
از ننگ نسوزد پر پروانه ما را

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مآشوب صبا طره جانانه ما را
زنجیر مجنبان دل دیوانه ما را
هوش مصنوعی: باد نسیم روح‌افزای محبوب ما را در زنجیر دل بی‌قراری ما رها نکن.
اورنگ زمین داغ نگین بی کلهی تاج
جم رشک برد حشمت شاهانه ما را
هوش مصنوعی: زمین با تمام زیبایی‌هایش به خاطر بی‌توجهی به تاج و تخت او، به تماشای شکوه و جلال ما حسادت می‌ورزد.
دل شد پی زاهد بچه آه که تقدیر
بگشود به مسجد در میخانه ما را
هوش مصنوعی: دل به راه زاهد گشوده شد و آهی کشید، زیرا تقدیر به ما اجازه داد که به جای مسجد، پای به میخانه بگذاریم.
پیش از اثر دیر و حرم زلف تو افکند
برگردن بت سبحه صد دانه ما را
هوش مصنوعی: قبل از اینکه زلف تو به ما اثر بگذارد و مانند تسبیح صد دانه‌ای بر گردن ما بیفتد، ما در حالتی از انتظار و شوق به سر می‌بردیم.
بی نام و نشانیم به حدی که در این شهر
غم حلقه نکوبد در کاشانه ما را
هوش مصنوعی: ما به قدری بی‌نام و نشانیم که حتی غم هم در در خانه‌مان را نمی‌زند و به ما سراغی نمی‌گیرد.
پیمان شکند آب بقا را به درستی
گر خضر ببوسد لب پیمانه ما را
هوش مصنوعی: اگر خضر لب پیمانه ما را ببوسد، به درستی، پیمان آب بقا شکسته خواهد شد.
چرخم نه همین از وطن آواره پسندید
نگذاشت به ما کنج غریبانه ما را
هوش مصنوعی: من به هیچ‌وجه از وطن خود دوری را پسند نکردم و زندگی در گوشه‌ای غریب را برای خودم انتخاب نکردم.
خواب آورد افسانه و بازش نبرد خواب
چشم تو اگر بشنوی افسانه ما را
هوش مصنوعی: اگر داستان ما را بشنوی، چشمانت خواب را فراموش می‌کنند و به خیال و افسانه کشیده می‌شوند.
یغما منم آن سوخته اختر که چراغی
از ننگ نسوزد پر پروانه ما را
هوش مصنوعی: من آن ستاره سوخته‌ای هستم که نوری از ننگ نمی‌تواند ما را بسوزاند.