گنجور

شمارهٔ ۱۹

زالتزام عقل شد دیوانگی حاصل مرا
بعد از این دیوانه خوان، بینی اگر عاقل مرا
بخت میمون بین که چون صیا سنگین دل مرا
نیم بسمل می فروشد می خرد قاتل مرا
با دلت کاش ای کمان ابرو بدل گردد دلم
تا زنی پیکان و پیکان نگذرد از دل مرا
خویشتن تا در میان کشتگانش گم کنم
دوستداری کو که از رحمت کند بسمل مرا
در بیابانی شدم ره گم که گوید عقل کل
خضر راهی کو که بنماید ره منزل مرا
آن سوداش پیش لب خال است یا چیز دگر
موشکافی کو که سازد حل این مشکل مرا
گفته ای از بهر پاس آستان خواهم سگی
من سگت ای من گست دانی اگر قابل مرا
تا نگه با خود کنم از شرم عشق و پاس خصم
روبروی خود نشاند یار در محفل مرا
زان مرا بهتر که زاهد خشت مالد بهرخم
گر جهودی بالمثل دارد به کار گل مرا
با تو خواهم گفت یغما لطمه غرقاب عشق
گر محیط اشک ماند رخت بر ساحل مرا

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زالتزام عقل شد دیوانگی حاصل مرا
بعد از این دیوانه خوان، بینی اگر عاقل مرا
هوش مصنوعی: به دلیل پایبندی به عقل، نتیجه‌اش دیوانگی من شده است. از این پس اگر مرا عاقل می‌بینی، بدان که این دیوانگی است.
بخت میمون بین که چون صیا سنگین دل مرا
نیم بسمل می فروشد می خرد قاتل مرا
هوش مصنوعی: بخت خوشحال را ببین که چگونه، صیاد سخت‌دل، نیمه‌جان مرا به بهایی ناچیز به فروش می‌گذارد و قاتل من را خریداری می‌کند.
با دلت کاش ای کمان ابرو بدل گردد دلم
تا زنی پیکان و پیکان نگذرد از دل مرا
هوش مصنوعی: ای کاش با دلت، ابروانت کمان شود و دل من نیز به همین شکل تغییر کند، تا تو بتوانی پیکانی به سوی من بفرستی و آن پیکان هرگز از دل من عبور نکند.
خویشتن تا در میان کشتگانش گم کنم
دوستداری کو که از رحمت کند بسمل مرا
هوش مصنوعی: می‌خواهم خودم را در میان افرادی که آسیب دیده‌اند، گم کنم. آیا دوستی هست که به من رحم کند و این زخم‌ها را درمان کند؟
در بیابانی شدم ره گم که گوید عقل کل
خضر راهی کو که بنماید ره منزل مرا
هوش مصنوعی: در بیابانی گم شده‌ام و کسی نیست که به من بگوید راه منزل من کجاست. به نظر می‌رسد عقل کل کسی مانند خضر، که به راهنمایی شناخته شده است، باید مرا به سمت هدفم هدایت کند.
آن سوداش پیش لب خال است یا چیز دگر
موشکافی کو که سازد حل این مشکل مرا
هوش مصنوعی: آیا آن آرزو در نزد لب خال است یا چیز دیگری؟ کیست که بتواند این معما را برای من حل کند؟
گفته ای از بهر پاس آستان خواهم سگی
من سگت ای من گست دانی اگر قابل مرا
هوش مصنوعی: تو گفته‌ای که برای حفاظت از درگاهت، سگی خواهم گرفت. من هم می‌گویم که اگر خودم را ارزشمند بشناسی، تو نیز باید قدر مرا بدانی.
تا نگه با خود کنم از شرم عشق و پاس خصم
روبروی خود نشاند یار در محفل مرا
هوش مصنوعی: برای اینکه بتوانم با عشق کنجکاوی کنم و از شرم آن رهایی یابم، یارم را روبه‌رویم در جمع نشاند.
زان مرا بهتر که زاهد خشت مالد بهرخم
گر جهودی بالمثل دارد به کار گل مرا
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که بهتر است که کسی مانند زاهد، که تنها به جمع‌آوری مال و ثروت مشغول است، در حالی که من به زیبایی و هنر زندگی اهمیت می‌دهم. من ترجیح می‌دهم به گل و زیبایی‌های طبیعی بپردازم تا اینکه به مال و املاک بی‌جان فکر کنم.
با تو خواهم گفت یغما لطمه غرقاب عشق
گر محیط اشک ماند رخت بر ساحل مرا
هوش مصنوعی: با تو صحبت می‌کنم درباره خسارت‌هایی که در دریای عشق وجود دارد، اگر چشمانم را دریا فرا بگیرد و تو را بر ساحل ببینم.