شمارهٔ ۱۴۸
دردسر می دهدم رنج خمار ای ساقی
به سر پیر مغان باده بیار ای ساقی
می مباح است به فردای قیامت گویند
شب غم نیست کم از روز شمار ای ساقی
ته پیمانه مستان به من افشان که سحاب
داد فیضی که به گل داد بخار ای ساقی
بنشین تا ز میان شور طرب بر خیزد
خیز تا غم بنشیند به کنار ای ساقی
می مهاراست و خرد بختی دیوانه بیار
بهر این بختی دیوانه مهار ای ساقی
واعظم بیم کند از سخط بار خدای
به سر رحمت او باده بیار ای ساقی
گردش دور فلک بین و بگردیدن جام
عمر در وجه تعلل مگذار ای ساقی
میکده دجله و می رحمت و تو ابرکرم
میکشان خاربن تشنه ببار ای ساقی
جان یغما همه از حسرت جامی است به لب
چشم در راهش از این بیش مدار ای ساقی
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دردسر می دهدم رنج خمار ای ساقی
به سر پیر مغان باده بیار ای ساقی
هوش مصنوعی: ای ساقی، برایم باده بیاور تا با آن دردسرها و رنجهای ناشی از خماری را فراموش کنم. از پیر مغان نیز خواهان باده هستم.
می مباح است به فردای قیامت گویند
شب غم نیست کم از روز شمار ای ساقی
هوش مصنوعی: معنای این بیت این است که نوشیدن شراب در دنیا مجاز است و در روز قیامت به خاطر محدودیتهایی که در زندگی وجود دارد، نباید از شبهای غمناک و دشواریها صحبت کرد. بنابراین، ای ساقی، به جای یادآوری این غمها، باید به خوشیها و لذتها پرداخت.
ته پیمانه مستان به من افشان که سحاب
داد فیضی که به گل داد بخار ای ساقی
هوش مصنوعی: پیکنوشی مستانه را برای من بریز و بگذار که بارانی که به گل میرسد، از بخار آسمان روییده، به من هم حیات و فیضی عطا کند. ای ساقی، لطفاً این جام را پر کن.
بنشین تا ز میان شور طرب بر خیزد
خیز تا غم بنشیند به کنار ای ساقی
هوش مصنوعی: بنشین و منتظر بمان تا شادی و سرور از دل بیرون بیاید. سپس حرکت کن تا غم و اندوه از کنارت دور شود، ای ساقی.
می مهاراست و خرد بختی دیوانه بیار
بهر این بختی دیوانه مهار ای ساقی
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به ساقی میگوید که با مهارت و خرد خود، دیوانهوار بختش را مهر و موم کند. او از ساقی میخواهد که برای این بخت دیوانهاش تدبیری بیندیشد و به او کمک کند. به عبارتی، شاعر در پی راهی است تا بختش را تحت کنترل درآورد و آن را به سمت خوبی هدایت کند.
واعظم بیم کند از سخط بار خدای
به سر رحمت او باده بیار ای ساقی
هوش مصنوعی: از ترس خشم خداوند، بزرگترین بیم را دارم. ای ساقی، بادهای از رحمت او بیاور.
گردش دور فلک بین و بگردیدن جام
عمر در وجه تعلل مگذار ای ساقی
هوش مصنوعی: سختیهای زندگی و زمان را ببین و اجازه نده که لحظات عمر به بیهودگی بگذرد، ای ساقی!
میکده دجله و می رحمت و تو ابرکرم
میکشان خاربن تشنه ببار ای ساقی
هوش مصنوعی: محل شراب و سرور، مانند دجله است و شراب رحمت تو همچون ابری است که باران میبارد. ای ساقی، خارشهای تشنه را سیراب کن.
جان یغما همه از حسرت جامی است به لب
چشم در راهش از این بیش مدار ای ساقی
هوش مصنوعی: زندگی یغما، به خاطر حسرتی که بر دل دارد، سرشار از تمناست. ای ساقی، چشمهایم همیشه در انتظار آن جامی است، پس بیشتر از این انتظار نکش.