شمارهٔ ۱۳۵
به جانان درد دل ناگفته ماند ای نطق تقریری
زبان را نیست یارای سخن ای خامه تحریری
رقم کردم ز خون دیده شرح روز هجران را
به سوی او ندارم قاصدی ای باد شبگیری
تماشا برده از جا پای شوقم جلوه ای ای رخ
ز تنهایی دلم دیوانه شد ای زلف زنجیری
بود کان مه به فریادم رسد امدادی ای افغان
بود کان سنگدل رحمی کند ای ناله تاثیری
به یک زخم از تو قانع نیستم تعجیل ای صیاد
به جان مشتاق زخم دیگرم ای عمر تاخیری
به بخت خصم گردی چند طالع شرمی ای کوکب
روی تا کی خلاف رای من ای چرخ تغییری
به کار خود نکو درمانده یغما پندی ای ناصح
جنونم ساخت رسوای جهان ای عقل تدبیری
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به جانان درد دل ناگفته ماند ای نطق تقریری
زبان را نیست یارای سخن ای خامه تحریری
هوش مصنوعی: دل پر از درد و اندوه خود را به محبوب نگفتم، زیرا زبانم تاب بیان این احساسات را ندارد؛ مانند قلمی که نمیتواند مطالب را به درستی بنویسد.
رقم کردم ز خون دیده شرح روز هجران را
به سوی او ندارم قاصدی ای باد شبگیری
هوش مصنوعی: با اشکهای خود، داستان روزهای جدایی را نوشتم. اما ای باد شب، من کسی را برای رساندن این پیام به سوی او ندارم.
تماشا برده از جا پای شوقم جلوه ای ای رخ
ز تنهایی دلم دیوانه شد ای زلف زنجیری
هوش مصنوعی: چشمنواز تو، مرا از سر جایم بلند کرده و شوقی عمیق در دل من ایجاد کرده است. ای چهره زیبای تو که از تنهایی دلم را دیوانه کردهای، ای زلفهای پیوندیده که مانند زنجیری به من متصل هستند.
بود کان مه به فریادم رسد امدادی ای افغان
بود کان سنگدل رحمی کند ای ناله تاثیری
هوش مصنوعی: ای افغان، آن ماهی هست که به فریاد من پاسخ دهد و کمک کند. ای سنگدل، آیا رحمی نشان نمیدهی؟ ای ناله و فریاد من، آیا تأثیری بر دلهای سنگی بگذاری؟
به یک زخم از تو قانع نیستم تعجیل ای صیاد
به جان مشتاق زخم دیگرم ای عمر تاخیری
هوش مصنوعی: من به یک زخم از محبت تو راضی نیستم، ای صیاد، زودتر به جان آوارهام زخم دیگری بزن که عمرم در انتظار گذشته است.
به بخت خصم گردی چند طالع شرمی ای کوکب
روی تا کی خلاف رای من ای چرخ تغییری
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به ستارهای اشاره میکند که با چرخش تقدیرش، بر سرنوشت دشمنش تاثیر میگذارد. او از این ستاره میخواهد که چرا برخلاف اراده او عمل میکند و از آن میخواهد که دلیل این تغییرات را توضیح دهد. شاعر به نوعی به بیعدالتی و نارضایتی خود از تقدیر اشاره کرده و انتظار دارد که سرنوشت به نفع او تغییر کند.
به کار خود نکو درمانده یغما پندی ای ناصح
جنونم ساخت رسوای جهان ای عقل تدبیری
هوش مصنوعی: ای ناصح، به من نصیحت نکن! من در کار خود دارم که نمیدانم چگونه به مهارت بپردازم. جنون من باعث شده که در چشم دیگران رسوا شوم، و ای عقل، تو هم نمیتوانی برای من تدبیری بیندیشی.