شمارهٔ ۱۲۱
کدام باده ز مینای دهر شد به گلویم
که خون نگشت و زمژگان فرو نریخت برویم
ز میر میکده تا کی کنم تحمل خواری
نماند نیروی طاقت مگر ز آهن و رویم
بگشت شیمه و خوی مصاحبان موافق
مخالفت مشمر گر بگشت شیمه و خویم
کسی که سوی ویم بود روی، پشت به من کرد
کسی که بود مرا پشت ایستاد برویم
کنون که پیر مغانم به چهره در نگشاید
چه غم کسی در مسجد نبسته است به رویم
به خاک خانقه از تن غبار کفر بریزم
به آب صومعه از چهره گرد شرک بشویم
امام شهر کزین پیش بر به حکم شریعت
ز ننگ دامن تر راه می نداد به کویم
کنون نشانده به پهلو ز مهر و می بفشاند
غبار میکده با آستین خرقه ز رویم
یکی درد به تن آلوده خرقه و آن دگر از مهر
کند به سوزن پرهیز چاک جامه رفویم
بگردن این فکند طوق سبحه وان بگشاید
صلیب خدمت شیرین بتان سلسله مویم
به ذکر حلقه اسلامیان و من سر تشویر
چو گبر تازه مسلمان به خویش رفته فرویم
ز جوی ساغرم آب طرب برفت و بیامد
ز چشمه سار ورع باز آب رفته به جویم
یکی به گوش همی خواندم اذان و اقامت
امام جمعه سراید ز راه و رسم وضویم
به صوت وعظ فرو رفت گوش نغمه نیوشم
به ذکر سبحه بر آمد زبان زمزمه گویم
به خانقاه بیا عزتم نگر که تو گوئی
که اوست مصطبه من بنده صدر مجلس اویم
کهن لباس فکندم وگر خدای بخواهد
مبارک است مبارک طراز خلعت نویم
گرفت حلقه مسجد کف پیاله ستانم
به سوی کعبه گرائید پای بتکده پویم
شدم ز میکده گشتم مرید صومعه یغما
بگو ز میزر و مصحف مگو زجام و سبویم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کدام باده ز مینای دهر شد به گلویم
که خون نگشت و زمژگان فرو نریخت برویم
هوش مصنوعی: کدام نوشیدنی زندگی باعث شد به گلویم برود که نه خوندم و نه اشک از فروافتاد؟
ز میر میکده تا کی کنم تحمل خواری
نماند نیروی طاقت مگر ز آهن و رویم
هوش مصنوعی: از میخانه تا چه زمانی باید تحمیل ذلت را بپذیرم؟ دیگر نیرویی برای تاب آوردن ندارم، جز اینکه از آهن و استقامت خود استفاده کنم.
بگشت شیمه و خوی مصاحبان موافق
مخالفت مشمر گر بگشت شیمه و خویم
هوش مصنوعی: اگر ویژگیها و رفتار دوستانت تغییر کرد، نباید آنها را مخالف خودت تلقی کنی، حتی اگر اوضاع به هم ریخته به نظر برسد.
کسی که سوی ویم بود روی، پشت به من کرد
کسی که بود مرا پشت ایستاد برویم
هوش مصنوعی: کسی که به من توجه میکرد و به من نزدیک بود، به ناگاه پشت به من کرد و آن کس که همیشه همراه من بود، حالا از من دور شده و به سوی دیگر رفته است.
کنون که پیر مغانم به چهره در نگشاید
چه غم کسی در مسجد نبسته است به رویم
هوش مصنوعی: اکنون که پیر مغان (راهنمایان روحانی) دیگر به روی من نمینگرد، نگران نباشم زیرا کسی در مسجد در انتظار من نیست.
به خاک خانقه از تن غبار کفر بریزم
به آب صومعه از چهره گرد شرک بشویم
هوش مصنوعی: میخواهم با انداخته شدن از بدنم به خاک خانقاه، غبار کفر را برطرف کنم و با آب صومعه، چهرهام را از آلودگی شرک پاک کنم.
امام شهر کزین پیش بر به حکم شریعت
ز ننگ دامن تر راه می نداد به کویم
هوش مصنوعی: امام شهر که به خاطر رعایت قوانین شریعت، از ننگ و آبروریزی دوری میکرد، به من اجازه نمیداد که به کوی او بروم.
کنون نشانده به پهلو ز مهر و می بفشاند
غبار میکده با آستین خرقه ز رویم
هوش مصنوعی: اکنون در کنارم، به خاطر عشق و شراب، غبار میکده را با آستین لباس عبا از روی خود میزنم.
یکی درد به تن آلوده خرقه و آن دگر از مهر
کند به سوزن پرهیز چاک جامه رفویم
هوش مصنوعی: یک نفر با لباس پاره و درد به تن گوشهنشینی کرده و دیگری با عشق و محبت، از راه پرهیز و احتیاط، سعی در ترمیم و رفو کردن جامهاش دارد.
بگردن این فکند طوق سبحه وان بگشاید
صلیب خدمت شیرین بتان سلسله مویم
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی توصیف میکند که چگونه انسان در عشق و خدمت به معشوق، خود را متحول میکند. در نخستین بخش، اشاره به گوهری دارد که به گردن آویخته شده و نماد زیبایی و عشق است. در بخش دوم، اشاره به آزادی از بندهای سخت و دشوار دارد که در نتیجه خدمت به محبوب به دست میآید. این تصویر به شکلی شاعرانه از ارتباط عمیق انسان با محبت و زیبایی سخن میگوید.
به ذکر حلقه اسلامیان و من سر تشویر
چو گبر تازه مسلمان به خویش رفته فرویم
هوش مصنوعی: من با یادآوری جمع مسلمانان، در حالتی شبیه به فردی تازه مسلمان، به خودم فرو میروم.
ز جوی ساغرم آب طرب برفت و بیامد
ز چشمه سار ورع باز آب رفته به جویم
هوش مصنوعی: آب خوشی که از جوی ساغر میریزد، رفته و به چشمه سار بازگشته، و حالا من در تلاش هستم که آب رفته را دوباره پیدا کنم.
یکی به گوش همی خواندم اذان و اقامت
امام جمعه سراید ز راه و رسم وضویم
هوش مصنوعی: یکی در گوشم اذان میخواند و امام جمعه به خاطر آداب و رسوم وضو میسازد.
به صوت وعظ فرو رفت گوش نغمه نیوشم
به ذکر سبحه بر آمد زبان زمزمه گویم
هوش مصنوعی: گوشم به شنیدن سخنهای پندآموز مشغول است و زبانم در حال ذکر و بیان نیکوئیها و یاد خداوند است.
به خانقاه بیا عزتم نگر که تو گوئی
که اوست مصطبه من بنده صدر مجلس اویم
هوش مصنوعی: به محفل اهل سیر و سلوک بیاید و به مقام و منزلت من توجه کند. تو میگویی که او (خدا) در بالاترین مرتبه است، اما من در جمع او مانند بندهای هستم که در صدر مجلس نشسته است.
کهن لباس فکندم وگر خدای بخواهد
مبارک است مبارک طراز خلعت نویم
هوش مصنوعی: من لباس قدیمی خود را کنار گذاشتم و اگر خدا بخواهد، لباس جدیدم مبارک و خوشیمن خواهد بود.
گرفت حلقه مسجد کف پیاله ستانم
به سوی کعبه گرائید پای بتکده پویم
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر اشاره میکند که او حلقهای که به گردن دارد را بر سر پیالهای میگذارد و با این کار، به سمت کعبه حرکت میکند، در حالی که در جستجوی بتکدهای است تا پا بر آن بگذارد. به نوعی این جمله نشاندهنده یک سفر معنوی و جستجوی حقیقت است.
شدم ز میکده گشتم مرید صومعه یغما
بگو ز میزر و مصحف مگو زجام و سبویم
هوش مصنوعی: من از میکده دور شدم و به مریدی صومعه یغما درآمدم. دیگر از می و مصحف صحبت نکن، از جام و سبو هم سخن نگو.