شمارهٔ ۱۱۶
از لعل تو آنکه ساخت خاتم
بر هیچ نگاشت اسم اعظم
میکرد دلم خراب و میگفت
از کشور ما خرابهای کم
از دیده بپرس قصه دل
از جام شنو حکایت جم
در دور لبت به روح بخشی
بازیچه بود مسیح مریم
ای گندم خال دوده فامت
آتش زن دودمان آدم
شمشیر تو سد آهنین ساخت
جاوید میان زخم و مرهم
در سجده کعبه جمالت
مژگان شده راست و ابروان خم
تا زلف و لب تو شد پدیدار
گم شد شب قدر و اسم اعظم
چون هست اساس دهر بر باد
چون نیست بنای عمر محکم
یغما من و ساغر پیاپی
مطرب تو و نغمه دمادم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از لعل تو آنکه ساخت خاتم
بر هیچ نگاشت اسم اعظم
هوش مصنوعی: کسی که از سنگ قیمتی تو انگشتری ساخته، هیچ نامی بر آن ننوشته است.
میکرد دلم خراب و میگفت
از کشور ما خرابهای کم
هوش مصنوعی: دل من دچار درد و ناراحتی بود و او میگفت که از جایی که ما هستیم، چیزی کم و کسر است.
از دیده بپرس قصه دل
از جام شنو حکایت جم
هوش مصنوعی: از چشم بپرس که چه داستانی درباره دل دارد و از جام بشنو داستان جم.
در دور لبت به روح بخشی
بازیچه بود مسیح مریم
هوش مصنوعی: در اطراف لبهای تو، به مانند یک بازیچه، روحی که مریم را به زندگی آورد، وجود دارد.
ای گندم خال دوده فامت
آتش زن دودمان آدم
هوش مصنوعی: ای گندم با دانههای سیاه، به آتش بزن و نسل آدم را بسوزان.
شمشیر تو سد آهنین ساخت
جاوید میان زخم و مرهم
هوش مصنوعی: تو با شمشیرت به قدری قوی و مقاوم شدهای که در برابر زخمها و دردها، مانند سدی آهنین عمل میکنی و فاصلهای جاودانه بین زخم و درمان ایجاد میکنی.
در سجده کعبه جمالت
مژگان شده راست و ابروان خم
هوش مصنوعی: در سجدهی کعبه، زیبایی تو باعث شده که مژگانها به سمت راست بچرخند و ابروها خم شوند.
تا زلف و لب تو شد پدیدار
گم شد شب قدر و اسم اعظم
هوش مصنوعی: وقتی که زلف و لب تو نمایان شد، شب قدر و نام بزرگ و مقدس به فراموشی سپرده شد.
چون هست اساس دهر بر باد
چون نیست بنای عمر محکم
هوش مصنوعی: از آنجا که بنیاد زندگی بر باد است، بنابراین بنای عمر هیچ استحکامی ندارد.
یغما من و ساغر پیاپی
مطرب تو و نغمه دمادم
هوش مصنوعی: من در حال سرشاری و شور و شوق هستم و تو با نغمههای پیوستهات مرا در این حال غرق کردهای.