گنجور

شمارهٔ ۱۱۴

گفتم که به خاک و خون نشستم
از تیر تو گفت مزد شستم
گر جز تو صنم مرا خدایی است
در مذهب عشق بت‌پرستم
دورِ فلکم فکند از پای
ای ساغر می بگیر دستم
کردم مژه دجله بو کز آن بحر
افتد چو تو ماهی‌یی به شستم
می ده که ز باده نیست توبه
کار من اگر منم که هستم
از می مگذر به فتوی هوش
این راست ز من شنو که مستم
خاک ره سرو قامتی کرد
آزاد ز هر بلند و پستم
شیخم چه غم ار شکست ساغر‌؟
صد توبه به خون‌بها شکستم
بستم ز سرشک راه کویش
بر مدعی و ز جوی جستم
یغما به رخش رسیدم از خط
زاین خس به گل آشیانه بستم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفتم که به خاک و خون نشستم
از تیر تو گفت مزد شستم
هوش مصنوعی: من گفتم که به خاطر تیر تو به خاک و خون افتادم، او گفت که بهای آن را پرداختم.
گر جز تو صنم مرا خدایی است
در مذهب عشق بت‌پرستم
هوش مصنوعی: اگر غیر از تو، ای معشوق، وجود داشته باشد که من به آن اعتقاد داشته باشم، در دنیای عشق من، به نوعی پرستنده‌ی بت هستم.
دورِ فلکم فکند از پای
ای ساغر می بگیر دستم
هوش مصنوعی: دور فلک سر می‌چرخاند و من را از پای درآورده است. ای لیوان شراب، دستم را بگیر.
کردم مژه دجله بو کز آن بحر
افتد چو تو ماهی‌یی به شستم
هوش مصنوعی: من دجله را به مانند مژه‌ای درست کردم تا اگر اقیانوسی باشد، تو مانند ماهی‌ای در آن قرار بگیری و به زیبایی شسته شوی.
می ده که ز باده نیست توبه
کار من اگر منم که هستم
هوش مصنوعی: به من نوشیدنی بده، زیرا من از شراب توبه نکرده‌ام؛ اگر من بخواهم خودم را بشناسم، همین هستم.
از می مگذر به فتوی هوش
این راست ز من شنو که مستم
هوش مصنوعی: از شراب بگذر، زیرا عقل و هوش من این چنین می‌گوید، به من گوش کن که من در حال مستی هستم.
خاک ره سرو قامتی کرد
آزاد ز هر بلند و پستم
هوش مصنوعی: خاک زیر پای سرو، قامت او را از هر بلندی و پستی آزاد کرده است.
شیخم چه غم ار شکست ساغر‌؟
صد توبه به خون‌بها شکستم
هوش مصنوعی: من چه نگرانی‌ای دارم اگر جامم شکست؟ صد بار عهد و پیمان خود را با خون شکسته‌ام.
بستم ز سرشک راه کویش
بر مدعی و ز جوی جستم
هوش مصنوعی: از اشک‌های خودم به عشق او پرده‌ای کشیدم و از مسیری که او را می‌سازد، دور شدم و از دریاچه‌ای که معرفت و عشق اوست، فرار کردم.
یغما به رخش رسیدم از خط
زاین خس به گل آشیانه بستم
هوش مصنوعی: به اوج زیبایی و جذابیت او رسیدم و از عشقش در دل خود گلی را پرورش دادم که مانند آشیانه‌ای برای قلبم شده است.

حاشیه ها

1401/04/20 06:07
نقیب الله کامیاب

غزل شماره ۱۱۴

بیت ۳

دور فلکم فکند از پای

ای ساغر می بگیر دستم

حرف ر در مصرع دوم حذف شده.