شمارهٔ ۱۱۳
ساقی از جام طرب داد شرابی دوشم
جذبه نشئه شوق آمد و برد از هوشم
آنچنان رفتهای از دست ز تاب می دوش
که از این کو نتوان برد مگر بر دوشم
بسکه از غلغله زهد جهان پر غوغاست
بانگ نی زمزمه وعظ بود در گوشم
یارب اندر شکن سایه آن زلف سیاه
راحتی بخش از این فرقه ازرقپوشم
چه عجب گر نکنم روی ارادت به حجاز
من که در سجده محراب خم ابروشم
میکنم پردهگشایی ز رخ شاهدِ راز
غیرت لعل لبت گر نکند خاموشم
دیگران از می و من از لب ساقی یغما
گاه سرمست و گهی سرخوش و گه مدهوشم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ساقی از جام طرب داد شرابی دوشم
جذبه نشئه شوق آمد و برد از هوشم
هوش مصنوعی: ساقی از جام شادی به من شرابی داد و شب گذشته، احساس شوق عمیقی به من دست داد و عقل و هوشم را از من گرفت.
آنچنان رفتهای از دست ز تاب می دوش
که از این کو نتوان برد مگر بر دوشم
هوش مصنوعی: تو آنقدر از من دور شدهای و قلبم را تحت تاثیر قرار دادهای که دیگر نمیتوانم از این کوه غم و اندوه برآیم، مگر با بار سنگین دلی که بر دوش دارم.
بسکه از غلغله زهد جهان پر غوغاست
بانگ نی زمزمه وعظ بود در گوشم
هوش مصنوعی: به دلیل شلوغی و هیاهوی دنیا، آواز نی مانند صدای آرامبخش موعظه در گوشم طنینانداز شده است.
یارب اندر شکن سایه آن زلف سیاه
راحتی بخش از این فرقه ازرقپوشم
هوش مصنوعی: ای خدا، در سایهی آن زلف سیاه، که آرامشبخش من است، به من کمک کن تا از این گروه خیرهسر دور شوم.
چه عجب گر نکنم روی ارادت به حجاز
من که در سجده محراب خم ابروشم
هوش مصنوعی: چه شگفت است اگر من در برابر عشق و علاقهام به سرزمین حجاز، اینجا در سجده و در محراب، تنها خم شدن ابرویم را به حساب نیاورم.
میکنم پردهگشایی ز رخ شاهدِ راز
غیرت لعل لبت گر نکند خاموشم
هوش مصنوعی: من پردهبرداری میکنم از چهرهی معشوق و رازهایی که در غیرت لب سرخ او نهفته است، اگر او خاموشی اختیار نکند.
دیگران از می و من از لب ساقی یغما
گاه سرمست و گهی سرخوش و گه مدهوشم
هوش مصنوعی: دیگران از شراب لذت میبرند، اما من از لبهای ساقی که دزدی میکند، مینوشم. گاهی سرخوش و شادمان هستم و گاهی در حال سرمستی به سر میبرم.