گنجور

شمارهٔ ۱۱۲

هر جا حدیث عشق تو بیدادگر کنم
اول ز ناله گوش نیوشنده کر کنم
خود را میان خلق سگ او سمر کنم
شاید بدین وسیله خودی معتبر کنم
خو کرده‌ام به حسرت رویت به زیر تیغ
چندان امان مده که به رویت نظر کنم
تا بعد مرگ نیز کشم رنج انتظار
گوید پس از وفات به خاکت گذر کنم
باری ز لطف بر سر خاکم گذر بترس
زآن روز داوری که سر از خاک بر کنم
بر من شب فراق ترا حق زندگی است
کآن فرصتم نداد که شامی سحر کنم
چون نیست دست آنکه نهم سر به‌پای تو
هر جا که خاک پای تو یابم به سر کنم
آن ترک لشکری نشود رام ز اشک روی
سیم ار به کیل ریزم و زر در سپر کنم
گاهی به لب اشاره کند گه به ابرو‌ان
هر دم به حق خویش گمان دگر کنم
من کینِ می‌فروش نجویم به مهر شیخ
کی با علی مخاصمه بهر عمر کنم
یغما ز پیر میکده گو نز امام شهر
با صحبت مسیح چرا ذکر خر کنم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر جا حدیث عشق تو بیدادگر کنم
اول ز ناله گوش نیوشنده کر کنم
هوش مصنوعی: هر جا که صحبت از عشق تو شود، من آنجا با شدت و قوت صحبت می‌کنم و ابتدا با ناله و گریه‌ای، گوش شنونده را ناتوان و بی‌صدا می‌سازم.
خود را میان خلق سگ او سمر کنم
شاید بدین وسیله خودی معتبر کنم
هوش مصنوعی: من خودم را در میان مردم چون سگی نرم و humble می‌آورم، شاید به این وسیله ارزش و جایگاه خود را بالا ببرم.
خو کرده‌ام به حسرت رویت به زیر تیغ
چندان امان مده که به رویت نظر کنم
هوش مصنوعی: به تماشای چهره‌ات عادت کرده‌ام و بر اثر حسرتی که در دلم دارم، نگذار مدت زیادی زیر فشار و در انتظار بمانم که فقط بتوانم به چهره‌ات نگاه کنم.
تا بعد مرگ نیز کشم رنج انتظار
گوید پس از وفات به خاکت گذر کنم
هوش مصنوعی: تا زمانی که زنده‌ام، رنج انتظار را به دوش می‌کشم و بعد از مرگم نیز، به یاد تو به خاکت سر می‌زنم.
باری ز لطف بر سر خاکم گذر بترس
زآن روز داوری که سر از خاک بر کنم
هوش مصنوعی: به لطف و مرحمت تو، بر سر قبر من بیا، از روزی بترس که من از خاک برمی‌خیزم و داوری می‌شود.
بر من شب فراق ترا حق زندگی است
کآن فرصتم نداد که شامی سحر کنم
هوش مصنوعی: شب جدایی تو برای من حقی است که بر من واجب است، زیرا زمان کافی برای برگزاری یک وعده شام در سحرگاه نداشتم.
چون نیست دست آنکه نهم سر به‌پای تو
هر جا که خاک پای تو یابم به سر کنم
هوش مصنوعی: از آنجا که کسی نیست که بتواند سرش را به پای تو بگذارد، هر جا که خاک پای تو را بیابم، به احترام آن، سر خود را به زمین می‌زنم.
آن ترک لشکری نشود رام ز اشک روی
سیم ار به کیل ریزم و زر در سپر کنم
هوش مصنوعی: اگر بخواهم دل را به دست آورم و او را تسلیم کنم، حتی اگر اشک بر چهره‌اش بریزم و طلا را در سپرم قرار بدهم، هیچ تاثیری ندارد.
گاهی به لب اشاره کند گه به ابرو‌ان
هر دم به حق خویش گمان دگر کنم
هوش مصنوعی: گاهی با یک نگاه یا حرکت لب و ابرو، به من پیامی می‌دهد و من هم هر بار بر اساس آن، فکر جدیدی درباره‌اش می‌کنم.
من کینِ می‌فروش نجویم به مهر شیخ
کی با علی مخاصمه بهر عمر کنم
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق به می‌فروش با شیخ و علی درگیر نمی‌شوم و برای زندگی‌ام به مشاجره نمی‌پردازم.
یغما ز پیر میکده گو نز امام شهر
با صحبت مسیح چرا ذکر خر کنم
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به رفتار و سخنانی که از دیگران می‌شنود اشاره می‌کند. او به جای پیروی از نظرات معمول و متداول، به دنبال تجربیات و بینش‌های عمیق‌تری است. به عبارتی، او ترجیح می‌دهد از فضایی خاص و معنوی بهره‌برداری کند و از دنیای سطحی و عادی دوری کند. این استدلال نشان‌دهنده تلاش او برای درک بهتر زندگی و ارزش‌های واقعی است.