گنجور

شمارهٔ ۱۰۶

دانی از بهر چه ته جرعه فشانند به خاک
تا به هوش آید و مستانه کند خدمت تاک
دجله دور است و مرا وقت نه ای شیخ مزن
بر گریبان می آلوده من دامنپاک
باده تلخ گواراست نه حلوا چه عجب
ذوق این خرمگسانش نکند گر ادراک
نهی منکر مکن ای شیخ و ملولم مپسند
که نه انصاف بود می به قدح من غمناک
در نیارد غمش از پا که به دستش جامی است
هیچش از زهر زیان نیست که دارد تریاک
پیر میخانه قدح دادم و بر صدر نشاند
مفتی شهر گرم قدر ندانست چه باک
در حریم حرم دیده از آن گشت مقیم
مژه کز ساحت میخانه برو بد خاشاک
زاهد صومعه گو توبه مفرمای که من
در ورع سستم ودر توبه شکستن چالاک
من و میخانه و پیمانه و ساغر یغما
زاهد و مسجد و تسبیح و ردا و مسواک

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دانی از بهر چه ته جرعه فشانند به خاک
تا به هوش آید و مستانه کند خدمت تاک
هوش مصنوعی: می‌دانی چرا به زمین مایه نوشیدنی می‌ریزند؟ تا کسی که مست شده دوباره به خود آید و برای خدمت از جایش برخیزد.
دجله دور است و مرا وقت نه ای شیخ مزن
بر گریبان می آلوده من دامنپاک
هوش مصنوعی: رود دجله دور است و من در موقعیتی نیستم که به آنجا بروم، ای شیخ، دست به گریبان من نزن چرا که من دامن پاکی دارم.
باده تلخ گواراست نه حلوا چه عجب
ذوق این خرمگسانش نکند گر ادراک
هوش مصنوعی: مشروب تلخ خوشگوار است، نه شیرینی. عجیب است که آیا این خوشبخت‌ها نمی‌توانند بفهمند؟
نهی منکر مکن ای شیخ و ملولم مپسند
که نه انصاف بود می به قدح من غمناک
هوش مصنوعی: ای شیخ، از نهی منکر خودداری کن و مرا خسته مکن، زیرا این جای انصاف نیست که اندوهگین در حالی که می‌نوشم، مرا منصرف کنی.
در نیارد غمش از پا که به دستش جامی است
هیچش از زهر زیان نیست که دارد تریاک
هوش مصنوعی: غم او هرگز نتواند او را به زمین بزند، زیرا در دست او جامی است که او را نجات می‌دهد. هیچ زیانی از زهر نمی‌تواند به او برسد چون او تریاکی دارد که در برابر آن محافظتش می‌کند.
پیر میخانه قدح دادم و بر صدر نشاند
مفتی شهر گرم قدر ندانست چه باک
هوش مصنوعی: من در میخانه به پیشگاه پیر آوردم و او را بر جایگاه بالا نشاند. اما عالم شهر به ارزش او پی نبرد و این برایش اهمیتی نداشت.
در حریم حرم دیده از آن گشت مقیم
مژه کز ساحت میخانه برو بد خاشاک
هوش مصنوعی: در حریم مقدس، چشمان من در آنجا ماندگار شد، جایی که مژه‌ها از فضای میخانه دور شده و به زباله‌ها پیوسته‌اند.
زاهد صومعه گو توبه مفرمای که من
در ورع سستم ودر توبه شکستن چالاک
هوش مصنوعی: ای زاهد، به تو می‌گویم که از توبه کردن دست بردار، زیرا من در کارهایی که انجام می‌دهم با احتیاط هستم و در شکستن قوانین و توبه‌ها بسیار سریع و چابک عمل می‌کنم.
من و میخانه و پیمانه و ساغر یغما
زاهد و مسجد و تسبیح و ردا و مسواک
هوش مصنوعی: من و میخانه و جام شراب و ساغر، در حالی که زاهدان مشغول عبادت در مسجد و دعا و با لباس‌های مخصوص خود هستند.