شمارهٔ ۷۳ - در حق صابر بن اسمعیل ترمذی
ای صابر ، ای سپهر سخن ، ای جهان فضل
ای کعبهٔ افاضل ایام کوی تو
ای برده نور چشم معانی ز لفظ تو
وی خورده آب باغ معالی ز جوی تو
تا گوی نظم و نثر بمیدان فگنده ای
چوگان هیچ کس نربودست گوی تو
هفت اختر و دوازده برج و چهار طبع
در جاه کمترند ز یک تار موی تو
مهر تو جویم از دل و جان و مباد شاد
آن کس ، که نیست از دل و جان مهر جوی تو
جانم ز هجر روی تو در اندهست و بس
ای صد هزار شادی و راحت بروی تو
تو یوسفی بعزت و یعقوب وار هست
ما را همه سکون و تسلی ببوی تو
تشریف تو رسید و بهر حالتی مرا
تشریف داده ای ز خود ، اینست خوی تو
من مدح گوی تو شدم و زین مرا چه فخر؟
کامروز عالمیست همه مدح گوی تو
این خدمتیست مختصر ایرا به پیش ازین
شد خدمتی نبشته به اِطناب سوی تو
شمارهٔ ۷۲ - در مدح تاج الدوله: ای گشته کار خلق مفوض برای توشمارهٔ ۷۴ - در تهنیت وزارت: صدرا ، وزارت از تو جمالی گرفت نو
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای صابر ، ای سپهر سخن ، ای جهان فضل
ای کعبهٔ افاضل ایام کوی تو
هوش مصنوعی: ای صبور و بردبار، ای گردونهٔ سخن و زبان، ای مظهر فضیلت، ای مکان مقدس و پناهگاه برترینها، ای مکانی که در عصرهای مختلف مورد توجه و ارادت قرار میگیرد.
ای برده نور چشم معانی ز لفظ تو
وی خورده آب باغ معالی ز جوی تو
هوش مصنوعی: تو باعث روشنایی و زیبایی معانی هستی و مانند آب زلالی هستی که باغهای خوشبختی را سیراب میکند.
تا گوی نظم و نثر بمیدان فگنده ای
چوگان هیچ کس نربودست گوی تو
هوش مصنوعی: وقتی که تو شعرت را به نمایش میگذاری، هیچ کس نمیتواند به پای تو برسد و تو در این میدان بیرقیب هستی.
هفت اختر و دوازده برج و چهار طبع
در جاه کمترند ز یک تار موی تو
هوش مصنوعی: هفت سیاره، دوازده برج آسمانی و چهار نوع طبیعت در برابر یک تار موی تو ارزش کمتری دارند.
مهر تو جویم از دل و جان و مباد شاد
آن کس ، که نیست از دل و جان مهر جوی تو
هوش مصنوعی: من به دنبال عشق و محبت تو هستم و امیدوارم کسی که به جستجوی عشق تو نیست، هرگز شاد نباشد.
جانم ز هجر روی تو در اندهست و بس
ای صد هزار شادی و راحت بروی تو
هوش مصنوعی: دلم به خاطر دوری از چهره تو غمگین است و هیچ چیز دیگری مرا خوشحال نمیکند. ای کاش که شادابی و راحتی من فقط مرتبط با وجود تو باشد.
تو یوسفی بعزت و یعقوب وار هست
ما را همه سکون و تسلی ببوی تو
هوش مصنوعی: تو مانند یوسف هستی که در عظمت و مقام خود قرار دارد و ما نیز مانند یعقوب به تو وابستهایم. همه آرامش و تسلی ما در نزدیکی توست.
تشریف تو رسید و بهر حالتی مرا
تشریف داده ای ز خود ، اینست خوی تو
هوش مصنوعی: زمانی که تو وارد شدی، به هر صورتی مرا مورد لطف و عنایت قرار دادی، این همان خصیصه و طبیعت توست.
من مدح گوی تو شدم و زین مرا چه فخر؟
کامروز عالمیست همه مدح گوی تو
هوش مصنوعی: من به ستایش تو پرداختم و این برای من چه افتخاری دارد؟ امروز همه عالم در حال تقدیر و ستایش تو هستند.
این خدمتیست مختصر ایرا به پیش ازین
شد خدمتی نبشته به اِطناب سوی تو
هوش مصنوعی: این یک خدمت کوتاه است و قبلاً خدمت دیگری به طور مفصل به سوی تو نوشته شده بود.