گنجور

شمارهٔ ۵۵ - در حق شمس الدین

شمس دین ، کدخدای خاص ملک
ای درت کعبهٔ عوام و خواص
رأی تو گنج عقل را گنجور
طبع تو بحر فضل را غواص
چرخ در خمت تو با رغبت
دهر در طاعت تو با اخلاص
کان و دریا حسود دست تواند
آری «القاص لایحب القاص»
سرورا ، چرخ شخص من بگداخت
در تف حادثات همچو رصاص
آنچه من دیدم از ازمانه ، ندید
فرع بو طالب از نتیجهٔ عاص
پست ناکشته دیده رنج خمار
مرد ناکشته دیده هول قصاص
ندهد از جفای چرخ مرا
جز کمال عنایت تو خلاص

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شمس دین ، کدخدای خاص ملک
ای درت کعبهٔ عوام و خواص
هوش مصنوعی: شمس دین، رئیس مخصوص سرزمین است؛ تو، خانه و مرکز عبادت مردم عادی و افراد ویژه‌ای.
رأی تو گنج عقل را گنجور
طبع تو بحر فضل را غواص
هوش مصنوعی: فکر و نظر تو مانند گنجی ارزشمند است که در آن عقل و دانش نهفته شده است. استعداد و خلاقیت تو همچون غواصی است که در دریای فضیلت و دانش شنا می‌کند و از آن بهره می‌برد.
چرخ در خمت تو با رغبت
دهر در طاعت تو با اخلاص
هوش مصنوعی: چرخ و زمانه به خاطر تو با خوشنودی به گردش می‌آیند و به فرمان تو با صداقت و وفاداری عمل می‌کنند.
کان و دریا حسود دست تواند
آری «القاص لایحب القاص»
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که گاهی اوقات دریا می‌تواند حسادت خود را به دیگران نشان دهد و این موضوع به خودی خود منطقی است. به عبارت دیگر، حسادت و رقابت همواره وجود دارد و نمی‌توان از آن فرار کرد.
سرورا ، چرخ شخص من بگداخت
در تف حادثات همچو رصاص
هوش مصنوعی: ای سرور من، در میان رویدادهای زندگی‌ام، چرخ سرنوشت من همچون سرب ذوب شد و به شکل دیگری درآمد.
آنچه من دیدم از ازمانه ، ندید
فرع بو طالب از نتیجهٔ عاص
هوش مصنوعی: آنچه من در زمانه مشاهده کردم، فرزندان ابوطالب چنین سرنوشتی را که از عاص می‌گیرند ندیده‌اند.
پست ناکشته دیده رنج خمار
مرد ناکشته دیده هول قصاص
هوش مصنوعی: کسی که در زندگی خود سختی و رنج کشیده، همچون کسی است که در حال مستی به سر می‌برد. او عذاب و ناامیدی را تجربه کرده است. از طرف دیگر، فردی که تجربه مرگ را نداشته، نمی‌تواند درد و اضطراب مجازات را درک کند و احساس ترس او واقعی نیست.
ندهد از جفای چرخ مرا
جز کمال عنایت تو خلاص
هوش مصنوعی: چرخ روزگار با ظلم و بی‌رحمی‌اش به من چیزی جز بخشش و مهربانی تو نمی‌دهد که از آن رهایی پیدا کنم.