شمارهٔ ۴۰ - در حق حمید الدین
مجلس سامی حمید الدین
که همه جز بمهر نگراید
بخصال حمید خویش همی
رونق محمدت بیفزاید
شرع را زیور شمایل او
گوش و گردن همی بیاراید
کف او از کرم نیارامد
دل او از هنر نیاساید
رفعت قدر تو بزیر قدم
آسمان را همی بفرساید
زادهٔ بحر و کان خجل گردد
زان سخن ، کز ضمیر او زاید
چرخ بر کینه روز و شب ، دندان
بر بداندیش او همی خاید
مدتی بس مدید شد ، که مرا
هیچ تشریف می نفرماید
بر گزافه چنین روا نبود
آخر این را بهانه ای باید
بر دل او اگر غباری هست
من چه دانم ؟ چو باز ننماید
هاش الله ! اگر ز من چیزی
بر خلاف رضای او آید
بی خطابات او همی رخ من
دیده از خون دل بیالاید
نیست جایز که آن چنان مخدوم
بر چنین خادمی نبخشاید
اوست آن قاضیی که دانش او
کار عالم همی بپیراید
خود نگه کرد بایدش کین حکم
خاصه در شرع مردمی ، شاید ؟
تا وفای سپهر سود کند
تا جفای زمانه بگزاید
او بماناد شاد ، کاتش غم
جان خصمش همی بپالاید
شمارهٔ ۳۹ - نیز در حق ادیب صابر بن اسمعیل ترمذی: علمت ، ای صابر بن اسمعیل شمارهٔ ۴۱ - لغز در نام قطب: مهی ، کندر سمرقند از لب او
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مجلس سامی حمید الدین
که همه جز بمهر نگراید
هوش مصنوعی: مجلس سامی حمید الدین جایی است که همه بدون استثنا جز به مهر و محبت نگاه نمیکنند.
بخصال حمید خویش همی
رونق محمدت بیفزاید
هوش مصنوعی: به خاطر ویژگیهای خوب خود، به شکوه و شعف محمدت میافزاید.
شرع را زیور شمایل او
گوش و گردن همی بیاراید
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت دین و قانون الهی، به واسطهی ویژگیها و صفات نیکو فرستادهاش، مانند گوش و گردن، به نمایش درمیآید.
کف او از کرم نیارامد
دل او از هنر نیاساید
هوش مصنوعی: دست او به خاطر بزرگواریاش آرام نمیگیرد، و دل او به خاطر هنر و مهارتش راحت نیست.
رفعت قدر تو بزیر قدم
آسمان را همی بفرساید
هوش مصنوعی: عظمت و ارزش تو به قدری بالا است که حتی آسمان هم به زیر پای تو افتخار میکند و در برابر تو سر تعظیم فرود میآورد.
زادهٔ بحر و کان خجل گردد
زان سخن ، کز ضمیر او زاید
هوش مصنوعی: کسی که از دل دریا به وجود آمده، اگر از سخنانی که بیان میشود خجالت بکشد، نشان میدهد که آن سخنان از او ناشی میشود.
چرخ بر کینه روز و شب ، دندان
بر بداندیش او همی خاید
هوش مصنوعی: روز و شب، چرخ زندگی به کینه و دشمنیهایی که در دل داریم ادامه میدهد و همچنان بر کسانی که بد میاندیشند، سخت میگیرد.
مدتی بس مدید شد ، که مرا
هیچ تشریف می نفرماید
هوش مصنوعی: مدت زمان زیادی است که کسی به من توجهی نمیکند و به من احترامی نمیگذارد.
بر گزافه چنین روا نبود
آخر این را بهانه ای باید
هوش مصنوعی: این کار بیدلیل و بیجهت مناسب نیست. در نهایت، باید دلیل یا بهانهای برای آن وجود داشته باشد.
بر دل او اگر غباری هست
من چه دانم ؟ چو باز ننماید
هوش مصنوعی: اگر بر دل او اندوهی وجود دارد، من چگونه میتوانم از آن باخبر شوم؟ چون او احساسش را نشان نمیدهد.
هاش الله ! اگر ز من چیزی
بر خلاف رضای او آید
هوش مصنوعی: خدای من! اگر از من چیزی برخلاف رضایت او سر بزند...
بی خطابات او همی رخ من
دیده از خون دل بیالاید
هوش مصنوعی: چشمهای من از دل بیدرد و غمگین به چهره او مینگرند و نشان از درد و رنجی که در دل دارم، بر چهرهام نمایان است.
نیست جایز که آن چنان مخدوم
بر چنین خادمی نبخشاید
هوش مصنوعی: نمیشود که کسی که در مقام بالایی قرار دارد، از خدمتگزاری که به او خدمت میکند، بگذرد و او را نادیده بگیرد.
اوست آن قاضیی که دانش او
کار عالم همی بپیراید
هوش مصنوعی: او قاضیای است که علم و دانشش به رشد و پیشرفت دانشمندان کمک میکند.
خود نگه کرد بایدش کین حکم
خاصه در شرع مردمی ، شاید ؟
هوش مصنوعی: هر کسی باید به خود توجه کند و مراقب رفتار و اعمالش باشد، چون چنین دستوری میتواند در زندگی اجتماعی مردم اهمیت خاصی داشته باشد.
تا وفای سپهر سود کند
تا جفای زمانه بگزاید
هوش مصنوعی: تا زمانی که آسمان به نفع انسان باشد و زمانه از بدیها چشمپوشی کند.
او بماناد شاد ، کاتش غم
جان خصمش همی بپالاید
هوش مصنوعی: او همیشه شاد خواهد ماند، چرا که آتش غم دشمنش را هم خاموش میکند.