گنجور

شمارهٔ ۳ - در مدح امیر داد مرضی

ای مرتضی نیابت سلطان شرق را
منسوخ کرده صدق تو آیات زرق را
هستی امیر داد بشرق و بغرب و هست
از داد تو نظام چه غرب و چه شرق را
با فکرت تو هیچ ضیا نیست شمس را
با ضربت تو هیچ مضا نیست برق را
گردون ز بهر کسب معالی و مفخرت
آورده زیر پای جلال تو فرق را
همچون جوار تو گه توفان حادثات
هرگز سفینه ای نبود دفع غرق را

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای مرتضی نیابت سلطان شرق را
منسوخ کرده صدق تو آیات زرق را
هوش مصنوعی: ای مرتضی، راستگویی تو به حدی است که مقام و نمایندگی سلطنت شرق را بی‌اعتبار کرده است.
هستی امیر داد بشرق و بغرب و هست
از داد تو نظام چه غرب و چه شرق را
هوش مصنوعی: وجود من در شرق و غرب عالم به عدالت تو وابسته است و این عدالت تو است که نظام شرق و غرب را شکل می‌دهد.
با فکرت تو هیچ ضیا نیست شمس را
با ضربت تو هیچ مضا نیست برق را
هوش مصنوعی: فکر تو نمی‌تواند نور آفتاب را به وجود آورد و ضربه تو نمی‌تواند هیچ مقاومتی در برابر برق ایجاد کند.
گردون ز بهر کسب معالی و مفخرت
آورده زیر پای جلال تو فرق را
هوش مصنوعی: زمین به خاطر دستاوردها و افتخارات تو زیر پای بزرگی تو قرار گرفته و مقام تو را ارج می‌نهد.
همچون جوار تو گه توفان حادثات
هرگز سفینه ای نبود دفع غرق را
هوش مصنوعی: در کنار تو، در برابر طوفان حوادث، هرگز کشتی‌ای نبود که بتواند غرق شدن را نجات دهد.