گنجور

شمارهٔ ۲۶ - نیز در حق ملک اتسز

شها ، دست و تیغت در ایوان و میدان
یکی زر فشاند، یکی سرفشاند
شمال سحرگاه الطاف برت
گل باغ آمال را بشکافند
سرشک سحاب کف در فشان
ز خارا مه دی ریاحین دماند
که گیرد بکف کعتبین خلافت
که در ششدر چرخ جافی نماند؟
دهان سیادت رکاب تو بوسد
زبان سعادت ثنای تو خواند
نه جودست هر چان کف تو نبخشد
نه علمست هر جان دل تو نداند

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شها ، دست و تیغت در ایوان و میدان
یکی زر فشاند، یکی سرفشاند
هوش مصنوعی: ای دوست، تو با قدرت و زیبایی‌ات در میدان و عرصه‌ای که هستی، یکی از توجیح‌های فراوان را به همراه داری. یکی از آن‌ها به نیکی و شکوهی که از خود می‌نمایی اشاره دارد، و دیگری به شکوه و برازندگی اطراف تو.
شمال سحرگاه الطاف برت
گل باغ آمال را بشکافند
هوش مصنوعی: در ابتدای صبح روزهای خوب و خوش، لطف و مهربانی بهاری از شمال می‌آید و آرزوها را باز می‌کند و به آنها زندگی می‌بخشد.
سرشک سحاب کف در فشان
ز خارا مه دی ریاحین دماند
هوش مصنوعی: باران از آسمان مانند اشک می‌چکد و بر روی زمین که پژمرده و خشک شده است، گل‌ها به رنگدانه‌های زیبا می‌رسند.
که گیرد بکف کعتبین خلافت
که در ششدر چرخ جافی نماند؟
هوش مصنوعی: چه کسی می‌تواند خلافت را در دست بگیرد، وقتی که در میان شش دنیا هیچ‌چیزی برایش نمانده است؟
دهان سیادت رکاب تو بوسد
زبان سعادت ثنای تو خواند
هوش مصنوعی: دهان فرمانروایی به پاهای تو بوسه می‌زند و زبان خوشبختی مدح و ستایش تو را بیان می‌کند.
نه جودست هر چان کف تو نبخشد
نه علمست هر جان دل تو نداند
هوش مصنوعی: هر نوع بخشندگی و generosity نیست که تو را به زندگی و خوشبختی برساند، و هر دانشی نیز نیست که دل تو آن را درک کند.