شمارهٔ ۲۵ - در حق ملک اتسز
شها ، دست رادت بکردار نیک
ز آفاق بیخ بدیها بکند
بداندیش را از سریر سرور
نهیبت بچاه نوایب فگند
بروز وفا دست اقبال تو
در آورد پای بدان را ببند
خورد آب در ظل عدلت کنون
ز یک آبخور گرگ با گوسپند
چو گیتی تویی فارغ از هر نهیب
چو گردون تویی ایمن از هر گزند
بگیری ، اگر رأی افتد ترا
خمیده فلک را بخم کمند
خلاف تو کاریست بس بازیان
وفاق تو شغلیست بس سودمند
بسا قلعه ها را که کردی خراب
بنوک سنان و بسم سمند
بسابی خرد باغیان را ، که داد
بهیجا زبان حسام تو پند
تو، ای مرد دانا ، نگویی مرا
کزین قصهٔ طوس و کاوس چند ؟
ندیدی مگر زخم تیغ ملک
بدشت سمرقند و صحرای جند ؟
یکی برگذر ، پس بچشم خرد
نگه کن بدین قلعه های بخند
در مکرمات و عطا باز کن
در حادثات و دواهی ببند
مبادا دلت از نوایب حزین
مبادا رخت از مصایب نژند
شمارهٔ ۲۴ - در حق صابر بن اسمعیل ترمذی: پیش انواع فضلت ، ای صابر شمارهٔ ۲۶ - نیز در حق ملک اتسز: شها ، دست و تیغت در ایوان و میدان
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.