گنجور

شمارهٔ ۲۴ - در حق صابر بن اسمعیل ترمذی

پیش انواع فضلت ، ای صابر
کثرت اختران قلیل آمد
نظم تو خطهٔ خراسان را
همچو در خلد سلسبیل آمد
نکتهٔ خاطر چو آتش تو
روح را آتش خلیل آمد
بر سر طالبان دانش و فضل
ظل آداب تو ظلیل آمد
خامهٔ تو قصیر و ز سعیش
عمر فضل و هنر طویل آمد
ساکن خانهٔ علوم تویی
غیر تو عابر سبیل آمد
با زبان چو خنجرت ، گه نطق
خنجر صبح دم کلیل آمد
تو اجلی بقدر و دیدن تو
خلق را نعمتی جلیل آمد
اشک چشم من ، ای عزیز المثل
در فراق تو بس ذلیل آمد
مر الم را تنم ملایم گشت
مرعنا را دلم عدیل آمد
صبر کردن ز طلعت چو تویی
عقل را سخت مستحیل آمد
هذیانی ، که در مرض گویند
قطعهٔ من از آن قبیل آمد
در فراق تو سخت معلولم
شاید ار شعر من علیل آمد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پیش انواع فضلت ، ای صابر
کثرت اختران قلیل آمد
هوش مصنوعی: ای صابر، در مقابل فضایل و برتری‌های تو، حتی بسیاری از ستاره‌ها به کنار هستند و از نظر کم‌ارزش به نظر می‌رسند.
نظم تو خطهٔ خراسان را
همچو در خلد سلسبیل آمد
هوش مصنوعی: زیبایی و هماهنگی تو در خطهٔ خراسان همچون آب زلال و خوشگوار بهشتی است.
نکتهٔ خاطر چو آتش تو
روح را آتش خلیل آمد
هوش مصنوعی: وقتی که یاد و خاطر تو مانند آتش است، روح انسان نیز مانند آتش حضرت ابراهیم (خلیل) می‌شود که به آن صدمه‌ای نمی‌زند و از آن می‌گذرد.
بر سر طالبان دانش و فضل
ظل آداب تو ظلیل آمد
هوش مصنوعی: بر سر افرادی که به دنبال علم و فضیلت هستند، سایه آداب تو به شدت گسترش یافته است.
خامهٔ تو قصیر و ز سعیش
عمر فضل و هنر طویل آمد
هوش مصنوعی: قلم تو ناتوان است و تلاشش باعث شده عمر علم و هنر به درازا بکشد.
ساکن خانهٔ علوم تویی
غیر تو عابر سبیل آمد
هوش مصنوعی: تو تنها ساکن خانهٔ علم هستی و دیگران فقط به صورت موقتی و گذرا در این مکان حضور دارند.
با زبان چو خنجرت ، گه نطق
خنجر صبح دم کلیل آمد
هوش مصنوعی: با زبانی تند و برنده مانند خنجر، وقتی صبح دم می‌رسد، کلمات به شیرینی و لطافت برمی‌گردند.
تو اجلی بقدر و دیدن تو
خلق را نعمتی جلیل آمد
هوش مصنوعی: تو به قدری باعظمت و با ارزش هستی که دیدن تو برای مردم یک نعمت بزرگ است.
اشک چشم من ، ای عزیز المثل
در فراق تو بس ذلیل آمد
هوش مصنوعی: عزیز من، اشک چشم من به خاطر جدایی تو چنان خوار و ذلیل شده است که هیچ نمونه‌ای برای آن وجود ندارد.
مر الم را تنم ملایم گشت
مرعنا را دلم عدیل آمد
هوش مصنوعی: جسمم به آرامش رسید و حالتی نرم پیدا کرد، دل من هم با زیبایی و لطافت به وجد آمد.
صبر کردن ز طلعت چو تویی
عقل را سخت مستحیل آمد
هوش مصنوعی: تحمل زیبایی و چهره‌ای مانند تو برای عقل آدمی بسیار دشوار و غیرممکن است.
هذیانی ، که در مرض گویند
قطعهٔ من از آن قبیل آمد
هوش مصنوعی: هذیانی که در زمان بیماری گفته می‌شود، مانند بخشی از سخنان من است.
در فراق تو سخت معلولم
شاید ار شعر من علیل آمد
هوش مصنوعی: در دوری تو بسیار دردمند و ناتوانم، شاید شعر من هم به خاطر این درد، ضعیف و ناخوشایند شده است.