گنجور

شمارهٔ ۸ - نیز در مدیحه گوید

زهی! از آدم و حوا نگشته چون تویی پیدا
ز تو در خلد آسوده روان آدم‌ و حوا
مفاخر بر درت واقف، معالی بر تنت عاشق
فضایل در دلت مضمر، مکارم از کفت پیدا
بحشمت دست جاه تو گرفته مرکز اغبر
برفعت پای قدر تو سپرده قبهٔ خضرا
نه ای گیتی ، ولیکن همچو گیتی نیستت نقصان
نه ای یزدان، ولیکن همچو یزدان نیستت همتا
ز روی قدر باغیرت زاوج جاه تو گردون
بوقت جود با خجلت ز موج دست تو دریا
هزاران عالمی، لیکن همه و معمور در معنی
هزاران لشکری، لیکن همه منصور در هیجا
بتو جان خرد باقی، بتو جام هنر صافی
بتو روز سخا روشن، بتو چشم کرم بینا
تو شخص دولت و دینی و ایامت شده ارکان
تو کل حشمت و جاهی و افلاکت شده اجزا
زبان بگشاده مدحت را همه اجسام چون سوسن
میان بر بسته امرت را همه اجرام چون جوزا
تویی ناظر به چشم عقل در آفاق و در انفس
تویی قادر بحکم حزم بر احباب و بر اعدا
نه با امرت قضا مسرع، نه با حکمت قدر قادر
نه با حلمت زمین ساکن، نه با قدرت فلک و آلا
همه پیرایهٔ حسنست اوصاف تو چون گوهر
همه سرمایه عیشست الطاف تو چون صهبا
کمینه نطفهٔ قدر تو صد بهرام و صد کیوان
کهینه بندهٔ صدر تو صد کسری و صد دارا
نه چون پهنای جاه تو بود آفاق را بسطت
نه چون بالای قدر تو بود افلاک را بالا
ترا چون عیسی مریم بهر کاری دم معجز
ترا چون موسی عمران بهر بابی ید بیضا
بتابش در نوایب روی تو چون ماه در ظلمت
بسرعت در حوادث عزم تو چون باد در صحرا
ز دود کین تو تیره ضمیر مردم جاهل
بنور مهر تو روشن روان مردم دانا
خجل گشته ز اخلاق وز الطاف و ز افعالت
نسیم خلد و زعم سلسبیل و طلعت حورا
منور شد جهان از جمله نور جلال تو
چنان کز شعلهٔ نور تجلی قلهٔ سینا
ز بیم آتش تیغت، که دارد پیکر از آهن
گرفته آتش و آهن مکان اندر دل خارا
بوقت آتش طعن تو ز اعدای هدی گردد
جهان چون کام اژدرها بدان رمح چو اژرها
خداوندا، افاضل را شدست از فضل تو حاصل
همه دولت، همه نعمت، همه حشمت، همه آلا
مرا در دست از سعی تو شد خاک بلاعنبر
مرا در کام از لطف تو شد خار فنا خرما
شده نثرم در آثار تو چون آثار تو نیکو
شده نظمم در اوصاف تو چون اوصاف تو زیبا
مرا بوده در اطراف خراسان مستقر، لیکن
شده فضل مرا بنده فحول خطهٔ بطحا
سزد نثر مرا بنده نجوم گنبد گردان
برد نظم مرا غیرت عقود لؤلؤ لالا
هنر در چهر من صادق چو مجنون در غم لیلی
خرد بر جان من عاشق چو وامق بر رخ عذرا
نه چون هم پیشگان هستم مزور سیرت و خاین
نه چون هم گوشان هستم مخنث عادت و رسوا
من از روی شرف حرم، ولیکن از حیا بنده
من از راه طمع گنگم، و لیکن از هنر گویا
ز حرص مال ننهادم بمدح و مرثیت هرگز
قدم در ماتم اموات و پی در مجمع احیا
بخواهش، دستم اردیبای نااهلان فرا گیرد
بریده باد آن دست و دریده باد آن دیبا!
من این ابیات عذرا ز نااهلان نگه دارم
که نشناسند نامردان بحق اندازه عذرا
همیشه تا شود در دشت پیدا لاله نعمان
همیشه تا بود بر چرخ تابان زهره زهرا
سعود چرخ جفتت باد در ایوان و در میدان !
خدای عرش یارت باد در سرا و در ضرا!
زمین را کرده تیغ تو مطهر ز آیت فتنه
جهان را کرده رمح تو منزه ز آفت غوغا
جهان و انجم و افلاک انعام ترا گفته
بروزی صد هزاران بار: « آمنا و صدقنا» !

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زهی! از آدم و حوا نگشته چون تویی پیدا
ز تو در خلد آسوده روان آدم‌ و حوا
هوش مصنوعی: آی! چه خوشبختی است که مانند تو در دنیا پیدا نشده است. تو باعث آرامش آدم و حوا در بهشت هستی.
مفاخر بر درت واقف، معالی بر تنت عاشق
فضایل در دلت مضمر، مکارم از کفت پیدا
هوش مصنوعی: فخرها و افتخارات به در خانه‌ات آمده‌اند و برتری‌ها به وجودت علاقه دارند. ویژگی‌های خوب در دل تو نهفته‌اند و صفات نیکو از دستان تو آشکار است.
بحشمت دست جاه تو گرفته مرکز اغبر
برفعت پای قدر تو سپرده قبهٔ خضرا
هوش مصنوعی: با عظمت و شکوه طبیعت، دستان قدرت تو مرکز زمین را در اختیار گرفته و ارتفاع مقام تو به حدی است که قبه سبز آسمان را به تسخیر خود درآورده است.
نه ای گیتی ، ولیکن همچو گیتی نیستت نقصان
نه ای یزدان، ولیکن همچو یزدان نیستت همتا
هوش مصنوعی: ای دنیا، تو هرچند وجود داری اما مانند جهان کامل نیستی. ای خدایی، تو هم وجود داری اما هیچ کس نمی‌تواند تو را همچون خودت برابر و همتایی پیدا کند.
ز روی قدر باغیرت زاوج جاه تو گردون
بوقت جود با خجلت ز موج دست تو دریا
هوش مصنوعی: به خاطر شخصیت و شرافت تو، آسمان در زمان بخشش، با شرم از قدرت دستان تو، همچون دریایی پرموج است.
هزاران عالمی، لیکن همه و معمور در معنی
هزاران لشکری، لیکن همه منصور در هیجا
هوش مصنوعی: در جهان بسیار افرادی وجود دارند، اما همه آن‌ها در یک معنا درگیر هستند. همچنین، در این دنیا لشکرهای زیادی وجود دارد، اما همه آن‌ها در یک هدف مشترک به سمت پیروزی حرکت می‌کنند.
بتو جان خرد باقی، بتو جام هنر صافی
بتو روز سخا روشن، بتو چشم کرم بینا
هوش مصنوعی: به تو جان و خرد پایدار و همیشگی است، به تو هنر و زیبایی خالص بخشیده شده، به تو روز سخاوت و بخشش روشنی دارد، و به تو چشمی عطوفت و مهربانی می‌نگرد.
تو شخص دولت و دینی و ایامت شده ارکان
تو کل حشمت و جاهی و افلاکت شده اجزا
هوش مصنوعی: تو اساس و بنیان قدرت و دیانت هستی و دیگران به واسطه تو محترم و با شهامت شده‌اند. تو تمام زرق و برق و عظمت را در خود داری و دیگران جزئی از آن عظمت‌اند.
زبان بگشاده مدحت را همه اجسام چون سوسن
میان بر بسته امرت را همه اجرام چون جوزا
هوش مصنوعی: زبان تو به تحسین و ستایش از زیبایی‌ها و ویژگی‌ها آزاد است، در حالی که همه موجودات مانند گل‌های سوسن به خود پیچیده‌اند. همچنین، تمام اجرام آسمانی همچون صورت جوزا تحت فرمان تو قرار دارند.
تویی ناظر به چشم عقل در آفاق و در انفس
تویی قادر بحکم حزم بر احباب و بر اعدا
هوش مصنوعی: تو ناظر و نگاهی به عالم و نفسی، و با قدرت خود به دلیل احتیاط بر دوستان و دشمنان تسلط داری.
نه با امرت قضا مسرع، نه با حکمت قدر قادر
نه با حلمت زمین ساکن، نه با قدرت فلک و آلا
هوش مصنوعی: با اراده‌ات قضا و سرنوشت شتاب نمی‌گیرد، با حکمت و دانشت قدرت پروردگار محدود نمی‌شود، با بردباری‌ات زمین آرام نمی‌ماند و با نیروی تو آسمان و عالم ثابت نمی‌ماند.
همه پیرایهٔ حسنست اوصاف تو چون گوهر
همه سرمایه عیشست الطاف تو چون صهبا
هوش مصنوعی: تمام زیبایی‌ها و ویژگی‌های تو همچون زینت و جواهر هستند و تمام لذت‌های زندگی به رفتارهای خوشایند تو وابسته است، همان‌طور که شراب خوش‌طعم سرمست کننده است.
کمینه نطفهٔ قدر تو صد بهرام و صد کیوان
کهینه بندهٔ صدر تو صد کسری و صد دارا
هوش مصنوعی: به اندازه یک نطفه از تو ارزشمندتر از صد بهرام و صد کیوان است، و به اندازه تو در صدر و مقام از صد کسری و صد دارا بالاتر است.
نه چون پهنای جاه تو بود آفاق را بسطت
نه چون بالای قدر تو بود افلاک را بالا
هوش مصنوعی: نه وسعت دنیا به اندازه مقام توست، نه بلندی آسمان‌ها به اندازه ارزش و بزرگی تو.
ترا چون عیسی مریم بهر کاری دم معجز
ترا چون موسی عمران بهر بابی ید بیضا
هوش مصنوعی: تو را مانند عیسی مریم برای انجام کاری ویژه می‌پرورانند و مانند موسی پسر عمران با قدرتی خاص به ظهور می‌رسی.
بتابش در نوایب روی تو چون ماه در ظلمت
بسرعت در حوادث عزم تو چون باد در صحرا
هوش مصنوعی: نور چهره‌ات مانند ماه در تاریکی می‌تابد و اراده‌ات در برابر حوادث به سرعت و چالاکی مانند باد در بیابان عمل می‌کند.
ز دود کین تو تیره ضمیر مردم جاهل
بنور مهر تو روشن روان مردم دانا
هوش مصنوعی: از دودی که ناشی از دشمنی توست، دل مردم نادان تیره و تار شده، اما نور مهر و محبت تو، جان مردم عالم را روشنی می‌بخشد.
خجل گشته ز اخلاق وز الطاف و ز افعالت
نسیم خلد و زعم سلسبیل و طلعت حورا
هوش مصنوعی: نسیم بهشت و طعم آب زلال و چهرهٔ پری‌زاد، او را از رفتار و مهربانی‌هایت شرمنده کرده‌اند.
منور شد جهان از جمله نور جلال تو
چنان کز شعلهٔ نور تجلی قلهٔ سینا
هوش مصنوعی: دنیا به وسیلهٔ نور عظمت تو روشنی یافت، چنان که شعلهٔ نور تجلی بر قلهٔ کوه سینا تابید.
ز بیم آتش تیغت، که دارد پیکر از آهن
گرفته آتش و آهن مکان اندر دل خارا
هوش مصنوعی: به دلیل ترس از تیغ آهنی تو، قلب سنگی از شدت گرما می‌سوزد و به تلاطم می‌آید.
بوقت آتش طعن تو ز اعدای هدی گردد
جهان چون کام اژدرها بدان رمح چو اژرها
هوش مصنوعی: در زمان خشم و نیش زبانی تو، دنیای دشمنان به شدت تحت تأثیر قرار می‌گیرد، مانند اینکه دنیا به کام اژدهایی درآید و همچنین تیر تو مانند سر نیزه‌ای است که دشمنان را هدف قرار می‌دهد.
خداوندا، افاضل را شدست از فضل تو حاصل
همه دولت، همه نعمت، همه حشمت، همه آلا
هوش مصنوعی: ای خداوند، برترین و فرزانه‌ها از نعمت و فضل تو بهره‌مند شده‌اند و تمام ثروت‌ها، نعمت‌ها، قدرت و بزرگی از تو ناشی می‌شود.
مرا در دست از سعی تو شد خاک بلاعنبر
مرا در کام از لطف تو شد خار فنا خرما
هوش مصنوعی: تلاش و زحمت تو باعث شد که من به خاکی بی‌ارزش بدل شوم، اما محبت تو باعث شد که من به طعم تلخی شبیه به خارهای فنا گرفتار شوم.
شده نثرم در آثار تو چون آثار تو نیکو
شده نظمم در اوصاف تو چون اوصاف تو زیبا
هوش مصنوعی: نثر من تحت تأثیر زیبایی‌های تو در آثار تو، زیبا و دلنشین شده است، و نظم من نیز به خاطر اوصاف و ویژگی‌های تو، شگفت‌انگیز گشته است.
مرا بوده در اطراف خراسان مستقر، لیکن
شده فضل مرا بنده فحول خطهٔ بطحا
هوش مصنوعی: من در اطراف خراسان زندگی می‌کنم، اما دانش و فضل من مرا به بندگی بزرگان سرزمین بطحا درآورده است.
سزد نثر مرا بنده نجوم گنبد گردان
برد نظم مرا غیرت عقود لؤلؤ لالا
هوش مصنوعی: کلمات من باید بنده‌ای از دانش ستاره‌شناسی باشد، چرا که زیبایی نظم من مشابه درخشش و ظرافت لؤلؤ است.
هنر در چهر من صادق چو مجنون در غم لیلی
خرد بر جان من عاشق چو وامق بر رخ عذرا
هوش مصنوعی: هنر در وجود من مانند صداقت مجنون در عشقش به لیلی است. خرد و اندیشه‌ام نیز عاشقانه و به زیبایی، مانند عشق وامق به عذرا، در جانم جاری است.
نه چون هم پیشگان هستم مزور سیرت و خاین
نه چون هم گوشان هستم مخنث عادت و رسوا
هوش مصنوعی: من مانند کسانی نیستم که ظاهر فریبنده و نیت خیانتکار دارند، و همچنین مانند افرادی که تغییر عادت داده و آبرویشان رفته است نیز نیستم.
من از روی شرف حرم، ولیکن از حیا بنده
من از راه طمع گنگم، و لیکن از هنر گویا
هوش مصنوعی: شخصی از روی شخصیت و اصالت خود به حرم می‌نگرد، اما به خاطر حیا و عفتش، خود را به نوعی در جایی نمی‌تواند نشان دهد. او در عین حال که به خاطر طمع و احساس ناتوانی در بیان احساساتش ساکت و خاموش است، اما وقتی به هنر و توانایی‌هایش فکر می‌کند، به وضوح و روشنی صحبت می‌کند و احساساتش را ابراز می‌کند.
ز حرص مال ننهادم بمدح و مرثیت هرگز
قدم در ماتم اموات و پی در مجمع احیا
هوش مصنوعی: به خاطر طمع به مال، هرگز خود را دچار مدح و سوگواری نکردم، و حتی قدمی در ماتم مردگان و جمع مردگان نگذاشتم.
بخواهش، دستم اردیبای نااهلان فرا گیرد
بریده باد آن دست و دریده باد آن دیبا!
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر از احساس نارضایتی و نفرینی نسبت به افرادی که لیاقت و شایستگی ندارند صحبت می‌کند. او می‌گوید که اگر دستش به چنین افرادی برسد، آن دست باید قطع شود و آنچه به زیبایی و ارزشمندی مربوط می‌شود، از بین برود. به‌طور کلی، این عبارات نشان‌دهنده‌ی انزجار و خشم او از ناشایستگی و بی‌عدالتی است.
من این ابیات عذرا ز نااهلان نگه دارم
که نشناسند نامردان بحق اندازه عذرا
هوش مصنوعی: من این اشعار زیبا را از افرادی که شایستگی ندارند دور نگه می‌دارم، زیرا آنها نمی‌توانند به درستی ارزش و شخصیت عذرا را درک کنند.
همیشه تا شود در دشت پیدا لاله نعمان
همیشه تا بود بر چرخ تابان زهره زهرا
هوش مصنوعی: همواره در دشت، لاله نعمان قابل مشاهده است و تا زمانی که ستاره زهره در آسمان وجود دارد، زیبایی و درخشندگی آن همچنان پایدار خواهد بود.
سعود چرخ جفتت باد در ایوان و در میدان !
خدای عرش یارت باد در سرا و در ضرا!
هوش مصنوعی: امیدوارم در زندگی، در هر مکان و زمان، به خاصه در جاهای برجسته، خوشبختی و موفقیت همواره با تو همراه باشد. خدایی که بر عرش نشسته است، یار و یاور تو باشد چه در خانه و چه در محیط‌های باز.
زمین را کرده تیغ تو مطهر ز آیت فتنه
جهان را کرده رمح تو منزه ز آفت غوغا
هوش مصنوعی: زمین به وسیله تیغ تو پاک و خالص شده و آیه‌های فتنه را از خود دور کرده است. همچنین، نیز تیری که تو به سمت آن فرستادی، دنیا را از آلودگی و هیاهو و هرج و مرج پاک کرده است.
جهان و انجم و افلاک انعام ترا گفته
بروزی صد هزاران بار: « آمنا و صدقنا» !
هوش مصنوعی: بخش‌های مختلف جهان و ستاره‌ها و آسمان‌ها همواره به تو می‌گویند که ما به تو ایمان آوردیم و صداقت تو را پذیرفتیم.

حاشیه ها

1403/04/04 01:07
زهرا غلامی

در مصرع دوم بیت سوم «می‌شود» وزن رو به هم ریخته.

کلمه آخر مصرع دوم بیت چهارم باید همتا باشه.

اصلاح کنید لطفاً.

1403/04/04 01:07
زهرا غلامی

بیت دهم مصرع دوم گویی یک کلمه جا افتاده.