شمارهٔ ۶۳ - در مدح خاقان ارسلان خاقان کما الدین ابوالقاسم محمود و شکر کنیزکان که بوی داده
آفتاب جلال و عالم جود
که چنو در جهان نشد موجود
خان عادل ، کمال دولت و دین
گوهر کان محمدت ، محمود
آنکه او راست طلعت میمون
آنکه او راست طالع مسعود
خسروان را جناب او مقصد
سروران را رضای او مقصود
همه فضیلتیست از دلش معتاد
همه جودیست از کفش معهود
قصر احسان بسعی او معمور
پشت ایمان بعون او مشدود
ای سرافراز خسروی که تراست
در ره دین موافقت مشهود
فتح گشته بعزم تو مقرون
یمن گشته برای تو معقود
روز هیجا غریو کوس ترا
خوش تر از لحن نای و نغمهٔ عود
ملک را از تو اتساق امور
شرع را از تو انتظام عقود
آمد اندر صلاح دولت تو
آسمان را وثایق معهود
گشت مخذول آجل و عاجل
هر که از حضرت تو شد مطرود
خسروا ، آفتاب عدلی و هست
ظل تو بر سر رهی ممدود
از عطاهای جزل تو شده ام
در میان هنروران محسود
تو بیک مه سه مهر خم دادی
که بردشان مه دو هفته سجود
رویشان در کشی چو لاله و گل
مویشان در خوشی چو عنبر و عود
لاجرم شد فریضه بر جانم
شکر تو ، چون عبادت معبود
تا بود در جهان صلاح و فساد
تا بود درفلک نحوس و سعود
دوستان تو مقبل و مقبول
دشمنان تو مدبر و مردود
شمارهٔ ۶۲ - نیز در مدح اتسز گوید: شاها ، فلک عدوی ترا در عنا فگندشمارهٔ ۶۴ - ایضاً در مدح خاقان کمال الدین محمود: زهی ! جمال ترا آفتاب کرده سجود
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آفتاب جلال و عالم جود
که چنو در جهان نشد موجود
هوش مصنوعی: خورشید عظمت و بخشش چنانی نیامده است که در جهان موجود باشد.
خان عادل ، کمال دولت و دین
گوهر کان محمدت ، محمود
هوش مصنوعی: خان عادل، نمونهای از کمال و شکوه حکومت و دین است، همچون گوهر ناب و با ارزش محمد، که محمود خوانده میشود.
آنکه او راست طلعت میمون
آنکه او راست طالع مسعود
هوش مصنوعی: آن که چهرهاش خوشیمن و نیکوست، و آن که سرنوشتش سعادتآور و خوشبخت است.
خسروان را جناب او مقصد
سروران را رضای او مقصود
هوش مصنوعی: پادشاهان به احترام او ارزشمندند و رضایت او برای بزرگترها هدف اصلی است.
همه فضیلتیست از دلش معتاد
همه جودیست از کفش معهود
هوش مصنوعی: تمامی فضیلتها از دلِ کسی ناشی میشود که به آن عادت کرده است و همه نیکیها از اعمال و رفتار عادی او برمیخیزد.
قصر احسان بسعی او معمور
پشت ایمان بعون او مشدود
هوش مصنوعی: قصر خوبیها به تلاش او آباد است و پشت ایمان به یاری او استوار شده است.
ای سرافراز خسروی که تراست
در ره دین موافقت مشهود
هوش مصنوعی: ای پادشاه بزرگ و سرافراز که در مسیر دین، همراهی و هماهنگی تو به خوبی دیده میشود.
فتح گشته بعزم تو مقرون
یمن گشته برای تو معقود
هوش مصنوعی: به خاطر اراده و عزم تو، پیروزی حاصل شده و سرزمین یمن تحت تسلط تو درآمده است.
روز هیجا غریو کوس ترا
خوش تر از لحن نای و نغمهٔ عود
هوش مصنوعی: در روز جشن و سرور، صدای طبل و بانگ موسیقی لذتبخشتر از صدای نی و نغمهٔ عود است.
ملک را از تو اتساق امور
شرع را از تو انتظام عقود
هوش مصنوعی: پادشاهی و مدیریت کشور به دست توست و تو مسئول تنظیم و ترتیب قوانین و قراردادها نیز هستی.
آمد اندر صلاح دولت تو
آسمان را وثایق معهود
هوش مصنوعی: آسمان به نفع حکومت تو نشانههایی از خیر و برکت نشان داده است.
گشت مخذول آجل و عاجل
هر که از حضرت تو شد مطرود
هوش مصنوعی: هر کسی که از جانب تو طرد شود، در هر زمان و مکان، deprived و شکستخورده خواهد بود.
خسروا ، آفتاب عدلی و هست
ظل تو بر سر رهی ممدود
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، تو همچون خورشید عدالت هستی و سایهات بر سر راهی که در پیش داری، گسترده شده است.
از عطاهای جزل تو شده ام
در میان هنروران محسود
هوش مصنوعی: من به خاطر بخششهای تو در میان هنرمندان، مورد حسرت و آرزوی دیگران قرار گرفتم.
تو بیک مه سه مهر خم دادی
که بردشان مه دو هفته سجود
هوش مصنوعی: تو با مهارت و زیبایی خاصی، محاسن و ویژگیهایی به آنها بخشیدهای که باعث شده است تا دو هفته در برابر تو به احترام تعظیم کنند.
رویشان در کشی چو لاله و گل
مویشان در خوشی چو عنبر و عود
هوش مصنوعی: چهرههایشان مانند گل و لاله زیباست و موهایشان در زمان شادی مانند عطر خوشبو و خوشسوز است.
لاجرم شد فریضه بر جانم
شکر تو ، چون عبادت معبود
هوش مصنوعی: بنابراین، سپاسگزاری از تو بر جانم واجب شده است، مانند عبادتی که برای معبود انجام میشود.
تا بود در جهان صلاح و فساد
تا بود درفلک نحوس و سعود
هوش مصنوعی: تا زمانی که در جهان خیر و شر وجود دارد، در آسمان نیز اثرات خوشی و بدی نمود پیدا میکند.
دوستان تو مقبل و مقبول
دشمنان تو مدبر و مردود
هوش مصنوعی: دوستانت در برابر تو خوشآمد هستند و پذیرفته میشوند، اما دشمنانت با تدبیر و برنامهریزی، مورد قبول قرار نمیگیرند و رد میشوند.

وطواط