گنجور

شمارهٔ ۶۴ - ایضاً در مدح خاقان کمال الدین محمود

زهی ! جمال ترا آفتاب کرده سجود
نیامدست نظیر تو از عدم بوجود
رخ تو کعبهٔ حسنست و در شریعت نیست
جز آنکه روی بکعبه کنند وقت سجود
دل مرامی و مقصود در همه گیتی
دلی ندانم کو را تو نیستی مقصود
جمال حور تو داری و از جمال تو هست
همه جوانب آفاق چون جنان خلود
بزلف عود و برخسار آتشی و دلم
زعود و آتش تو هست چون بر آتش عود
ترا دو جعد چو عنقود و چشم مخمورست
مگر که چشم تو خردست دمعة العنقود؟
مرا زبان حسود از بر تو دور افگند
بریده باد بتیغ بلا زبان حسود!
زعاشقان چو منی نشد در زمین پیدا
زنیکوان چو تویی در جهان نشد موجود
ز من گزیدن مهرست سال و مه معتاد
ز تو شکستن عهدست روز و شب معهود
منم ، که پیشه من نیست جز وفا و طلب
تویی که عادت تو نیست جز جفا و صدود
جفا جزای و داد چون من کسی نبود
مکن ، که این نکند با ودود هیچ ودود
مرا قبول خداوند چون که حاصل شد
چه باک دارم اگر نزد تو شوم مرود
امیر عالم عادل ، کمال دین خدای
سپهر دانش و دین محمدت ، محمود
زمانه نرم شد اندر کف سیاست او
چنان که آهن و پولاد در کف داود
شده هنر بمعانی لفظ او مقرون
شده ظفر بنواصی خیل او معقود
ز عنف و لطفش زاید همی سموم و نسیم
ز کین مهرش خیزد همی نحوس و سعود
شدست تازه باخلاق او معالم مجد
شدست زنده بآثار او مراسم جود
در اطایب دنیا بجود او مفتوح
ره مصایب گیتی برای او مسدود
گزیده حضرت والای او محط رجال
ستوده مجلس عالی او مقر وفود
حسام تشنهٔ او را بکارزار درون
ورید گردان گشتست یسهل یسرود (!)
هر آنچه هست در آفاق جمله معدودست
مگر عطای کف او ، که هست نامعدود
اگر کنند بمیزان چرخ وزن عطاش
برو درست نماند نه کفه و نه عمود
شدست طایر ایمان بفر او میمون
شدست طالع تقوی بجاه او مسعود
زمانه را بارادت او فساد و صلاح
ستاره را باشارت او هبوط و صعود
ایا شده بوفاق تو دوستان مقبول
و یا شده بخلاف تو دشمنان مطرود
تویی بحشمت و نعمت ز سروران مغبوط
تویی بقدرت و قوت ز صفدران محسود
باجتهاد تو ایام را قوام امور
باعتقاد تو اسلام را نظام عقود
حسد برد ز خصال تو عمبر اشهب
خجل شود ز حریث تو لؤلؤ منضود
تراست وقت سخاوت مکارم مشهور
تراست روز شجاعت مواقف مشهود
لوای عز تو بر تارک فلک مرفوع
بساط عدل تو در عرصهٔ زمین ممدود
ز بهر تقویت حق ترا رضا و سخط
برای تربیت دین ترا قیام وقعود
نعیم را بریاض مواهب تو نزول
امید را بحیاض مکارم تو ورود
ببندگی جناب تو از دل صافی
زمانه داده مواثیق و چرخ بسته عهود
برون شدست ز روی بزرگواری و قدر
جلال تو ز قیاسات و جاه تو ز حدود
زبیم نیزهٔ دلدوز و تیر جان سوزت
برفت رسم مجوس و نماند نام یهود
غذا ز جود تو یابد نخورده شیر هنوز
در آن زمان که ز مادر جدا شود مولود
کنی گناه خدم را بحسن عفو عدم
بر از حقود نباشد دل کریم حقود
عمود رمح تو اشکال بدسگالان را
شکسته خرد عظام و دریده پاک جلود
همیشه تا که سپهرست رزق را منشا
همیشه تاکه خدایست خلق را معبود
مباد طبع جهان جز بمهر تو مسرور
مباد پشت هدی جز بعون تو مشدود
ز نایبات حریم تو مأمن الخائف
ز حادثات جناب تو عصرهٔ المسجود
تفقه فقها در جهان طریقت تست
مباد هرگز نام تو از جهان مفقود
بدی تو غایت مقصود از عنایت حق
که بذل کرد درو بیش غایة المجهود
عذاب عاد و ثمودست در زمانه مثل
عدوت بادا اندر عذاب عاد و ثمود

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زهی ! جمال ترا آفتاب کرده سجود
نیامدست نظیر تو از عدم بوجود
هوش مصنوعی: Wow! زیبایی تو به حدی است که خورشید برای تو به خاک افتاده و تابش دیگری چون تو از عدم به هستی نیامده است.
رخ تو کعبهٔ حسنست و در شریعت نیست
جز آنکه روی بکعبه کنند وقت سجود
هوش مصنوعی: صورت تو معبد زیبایی است و در دین و شریعت، جز این نیست که در هنگام نماز و سجده به معبد الهی رو کنیم.
دل مرامی و مقصود در همه گیتی
دلی ندانم کو را تو نیستی مقصود
هوش مصنوعی: در این دنیا، هدف و آرمان هر دل را نمی‌شناسم؛ دلی را نمی‌شناسم که بی‌تو هدفی داشته باشد.
جمال حور تو داری و از جمال تو هست
همه جوانب آفاق چون جنان خلود
هوش مصنوعی: تو زیبایی مانند حوران بهشتی داری و زیبایی تو باعث شده که همه جهات دنیا مانند بهشت جاودان به نظر برسند.
بزلف عود و برخسار آتشی و دلم
زعود و آتش تو هست چون بر آتش عود
هوش مصنوعی: موهای تو مانند چوب عود و صورتت چون آتش می‌درخشد، اما دل من از عود و آتش تو می‌سوزد، درست مثل چوب عودی که بر روی آتش می‌سوزد.
ترا دو جعد چو عنقود و چشم مخمورست
مگر که چشم تو خردست دمعة العنقود؟
هوش مصنوعی: تو همانند خوشه‌انگور دو مو داری و چشمانت مست و سرمست است؛ مگر اینکه چشمان تو خرد و عاقلانه باشد، مانند قطره‌ای از خوشه‌انگور؟
مرا زبان حسود از بر تو دور افگند
بریده باد بتیغ بلا زبان حسود!
هوش مصنوعی: حسادت باعث شده که من نتوانم زبان خود را در حضور تو به کار ببرم و این حسد مانند تیغی است که مرا از تو دور کرده است.
زعاشقان چو منی نشد در زمین پیدا
زنیکوان چو تویی در جهان نشد موجود
هوش مصنوعی: در زمین کسی مانند من عاشق نیست و در دنیا نیز کسی به خوبی تو وجود ندارد.
ز من گزیدن مهرست سال و مه معتاد
ز تو شکستن عهدست روز و شب معهود
هوش مصنوعی: بیت به معنای این است که مهر و محبت من به تو هر سال و هر ماه ادامه دارد و این رابطه برای من عادی شده است، اما در مقابل، وفاداری و عهد تو در روز و شب به هم می‌خورد و همیشه شکسته می‌شود.
منم ، که پیشه من نیست جز وفا و طلب
تویی که عادت تو نیست جز جفا و صدود
هوش مصنوعی: من کسی هستم که تنها کارم وفا و پایبندی است، اما تو کسی هستی که عادتت به ظلم و بی‌توجهی است.
جفا جزای و داد چون من کسی نبود
مکن ، که این نکند با ودود هیچ ودود
هوش مصنوعی: اگر کسی مانند من دچار بدی و بی‌مهری شود، چه نیکوکاری می‌تواند این رفتار را جبران کند؟ زیرا کسی که در دل محبت دارد، هرگز به کسی بدی نخواهد کرد.
مرا قبول خداوند چون که حاصل شد
چه باک دارم اگر نزد تو شوم مرود
هوش مصنوعی: خداوند مرا پذیرفته است، پس برایم مهم نیست که اگر در نظر تو مردود شوم.
امیر عالم عادل ، کمال دین خدای
سپهر دانش و دین محمدت ، محمود
هوش مصنوعی: این بیت به ویژگی‌های یک رهبر عادل و بزرگ اشاره دارد که دارای علم و دانش و همچنین پایبند به اصول دین اسلام است. او به عنوان نماینده‌ای از خداوند و مروج دین محمد، شخصیتی مثبت و مورد احترام است.
زمانه نرم شد اندر کف سیاست او
چنان که آهن و پولاد در کف داود
هوش مصنوعی: روزگار به گونه‌ای با سیاست او نرم و خمود شده است که مانند آهن و فولاد در دست داوود (پیامبر) فرم می‌گیرد.
شده هنر بمعانی لفظ او مقرون
شده ظفر بنواصی خیل او معقود
هوش مصنوعی: هنر به معانی کلام او پیوسته شده و پیروزی به پیشانی گروه او گره خورده است.
ز عنف و لطفش زاید همی سموم و نسیم
ز کین مهرش خیزد همی نحوس و سعود
هوش مصنوعی: از شدت و نرمی او، هم بادهای گرم و هم نسیم‌های ملایم به وجود می‌آید و از محبت و دشمنی‌اش، هم شگون‌های بد و هم خوشی‌ها پدید می‌آید.
شدست تازه باخلاق او معالم مجد
شدست زنده بآثار او مراسم جود
هوش مصنوعی: دستش با اخلاق نیکو تازه و سرزنده شده است و به برکت او، علم و فضائل زنده گشته‌اند. آثار سخاوت او موجب رونق و زنده شدن مراسم و رسوم نیکو شده است.
در اطایب دنیا بجود او مفتوح
ره مصایب گیتی برای او مسدود
هوش مصنوعی: در لذت‌ها و نعمت‌های دنیا، دروازه‌ها به روی او باز است، اما در مقابل سختی‌ها و مشکلات این دنیا، راه‌ها به روی او بسته است.
گزیده حضرت والای او محط رجال
ستوده مجلس عالی او مقر وفود
هوش مصنوعی: برگزیده و بزرگ او، محل تجمع مردان بزرگ و شایسته است، و مجلس پرارج او، جایی است که مهمانان و نمایندگان می‌آیند.
حسام تشنهٔ او را بکارزار درون
ورید گردان گشتست یسهل یسرود (!)
هوش مصنوعی: درون نبرد، حسام به شدت به عشق او دچار شده و به گونه‌ای به مبارزه ادامه می‌دهد که نمی‌تواند از یاد او جدا شود.
هر آنچه هست در آفاق جمله معدودست
مگر عطای کف او ، که هست نامعدود
هوش مصنوعی: هر چیزی که در جهانی که به ما نشان داده می‌شود، قابل شمارش و محدود است، اما بخشش و رحمت او بی‌نهایت و قابل شمارش نیست.
اگر کنند بمیزان چرخ وزن عطاش
برو درست نماند نه کفه و نه عمود
هوش مصنوعی: اگر بخواهند به اندازه‌ی چرخ، عطای او را بسنجند، هیچ کفه‌ای متعادل نخواهد ماند و هیچ چیزی به درستی نمی‌ایستد.
شدست طایر ایمان بفر او میمون
شدست طالع تقوی بجاه او مسعود
هوش مصنوعی: پرنده‌ی ایمان به سوی او پرواز کرده و خوشبختی تقوی به جای او نشسته است.
زمانه را بارادت او فساد و صلاح
ستاره را باشارت او هبوط و صعود
هوش مصنوعی: دنیا تحت تاثیر اراده و خواست او دچار تغییرات و تحولات می‌شود و بر اساس نشانه‌های او، سقوط و صعود ستاره‌ها رقم می‌خورد.
ایا شده بوفاق تو دوستان مقبول
و یا شده بخلاف تو دشمنان مطرود
هوش مصنوعی: آیا دوستانت با تو هم نظر و مورد قبول هستند یا اینکه دشمنانت بر خلاف تو طرد شده‌اند؟
تویی بحشمت و نعمت ز سروران مغبوط
تویی بقدرت و قوت ز صفدران محسود
هوش مصنوعی: تو با شکوه و ثروت، از بهترین سروران هستی و با قدرت و قوت، مانند محبوب‌ترین سربازان به حساب می‌آیی.
باجتهاد تو ایام را قوام امور
باعتقاد تو اسلام را نظام عقود
هوش مصنوعی: با تلاش و کوشش تو، روزها و مناسبت‌ها به سامان می‌رسند و به خاطر باورهای تو، اسلام دارای قوانین و نظام‌های مشخصی می‌شود.
حسد برد ز خصال تو عمبر اشهب
خجل شود ز حریث تو لؤلؤ منضود
هوش مصنوعی: حسادت به ویژگی‌های تو باعث می‌شود که عمبر اشهب (شخصی معروف) خجالت بکشد و در برابر زیبایی و ارزش تو، مرواریدهای درخشان احساس ناتوانی کند.
تراست وقت سخاوت مکارم مشهور
تراست روز شجاعت مواقف مشهود
هوش مصنوعی: در زمان بخشندگی، نیکی‌ها و کارهای بزرگت شناخته می‌شود و در روزهای شجاعت، موقعیت‌های برجسته‌ات مشخص می‌گردد.
لوای عز تو بر تارک فلک مرفوع
بساط عدل تو در عرصهٔ زمین ممدود
هوش مصنوعی: پرچم شرف و عظمت تو در آسمان برافراشته شده و عرصهٔ عدل و انصاف تو در زمین گسترش یافته است.
ز بهر تقویت حق ترا رضا و سخط
برای تربیت دین ترا قیام وقعود
هوش مصنوعی: برای تقویت حق، هرچه برایت خوشایند یا ناخوشایند است، برای تربیت دین‌ات، باید ایستادگی و نشستن کنی.
نعیم را بریاض مواهب تو نزول
امید را بحیاض مکارم تو ورود
هوش مصنوعی: به نعیم بهشت تو، مواهب و نعمت‌های تو برآورده می‌شود و امیدها به وسایل نیکوکاری و ویژگی‌های برجسته تو راه می‌یابند.
ببندگی جناب تو از دل صافی
زمانه داده مواثیق و چرخ بسته عهود
هوش مصنوعی: بندگی و خدمتگزاری شما از دل پاک و بی‌آلایش، به عنوان قراردادی با زمانه و سنت‌ها شکل گرفته است.
برون شدست ز روی بزرگواری و قدر
جلال تو ز قیاسات و جاه تو ز حدود
هوش مصنوعی: از شان والای تو و عظمت وجودت، همه چیز به خارج از اندازه و حدود خود رفته است.
زبیم نیزهٔ دلدوز و تیر جان سوزت
برفت رسم مجوس و نماند نام یهود
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که با رفتن دردهایی که از تیر و نیزه به جان آمده، سنت‌های مجوس و نام یهود از بین رفته است. به عبارتی، این دردها و مشکلات باعث شده‌اند که آثار و نشانه‌های گذشته محو شوند.
غذا ز جود تو یابد نخورده شیر هنوز
در آن زمان که ز مادر جدا شود مولود
هوش مصنوعی: غذای ما از بخشش و generosity تو تأمین می‌شود، حتی قبل از اینکه نوزاد از مادرش جدا شود، هنوز شیر نخورده است.
کنی گناه خدم را بحسن عفو عدم
بر از حقود نباشد دل کریم حقود
هوش مصنوعی: اگر کسی در حق تو خطایی کرد، با بزرگواری و بخشش او را ببخش و از انتقام‌جویی دوری کن؛ زیرا دل انسان‌های بزرگ هیچ‌گاه به بدخواهی و انتقام آلوده نمی‌شود.
عمود رمح تو اشکال بدسگالان را
شکسته خرد عظام و دریده پاک جلود
هوش مصنوعی: عصای تو باعث شکست و خرد شدن طرح‌های بی‌اراده و ناپسند دشمنان شده و آنها را به تکه‌های کوچک و ناپاک تبدیل کرده است.
همیشه تا که سپهرست رزق را منشا
همیشه تاکه خدایست خلق را معبود
هوش مصنوعی: همیشه تا زمانی که آسمان و ستاره‌ها وجود دارند، روزی و رزق انسان‌ها نیز از آنجا منبع می‌گیرد. همچنین تا وقتی که خدا وجود دارد، او معبودی است برای مخلوقاتش.
مباد طبع جهان جز بمهر تو مسرور
مباد پشت هدی جز بعون تو مشدود
هوش مصنوعی: نگذار که هیچ چیز در این دنیا جز به خاطر محبت تو شاد باشد، و نگذار که پشت هدایت به غیر از یاری تو تکیه کند.
ز نایبات حریم تو مأمن الخائف
ز حادثات جناب تو عصرهٔ المسجود
هوش مصنوعی: از نعمت‌های تو که پناهگاه ترسندگان است، از حوادثی که در زیر عرش تو اتفاق می‌افتد، سراغ می‌گیرم.
تفقه فقها در جهان طریقت تست
مباد هرگز نام تو از جهان مفقود
هوش مصنوعی: دانش و فهم فقیهان در مسیر حقیقت و عرفان به تو مربوط می‌شود. امیدوارم هرگز نام تو از یادها پاک نشود.
بدی تو غایت مقصود از عنایت حق
که بذل کرد درو بیش غایة المجهود
هوش مصنوعی: بدی تو نتیجه‌ی نهایی توجه و لطف خداوند است که در آن، بیش از تلاش‌های انجام شده، بخشش شده است.
عذاب عاد و ثمودست در زمانه مثل
عدوت بادا اندر عذاب عاد و ثمود
هوش مصنوعی: عذاب قوم‌های عاد و ثمود مانند وزش باد در این زمانه وجود دارد.