شمارهٔ ۶۲ - نیز در مدح اتسز گوید
شاها ، فلک عدوی ترا در عنا فگند
وز صحن بوستان مرادش جدا فگند
افلاک دوستان ترا در طرب نشاند
و ایام دشمنان ترا در عنا فگند
گیتی ز صدق تو قلبم مخرقه شکست
گردون ز جاه تو علم کبریا فگند
تو کبرایی محضی و از دفتر جلال
اخلاق تو علامت کبرو ریا فگند
مصباح علم ها ز دل تو قدر فروخت
مفتاح رزق ها بکف تو قضا فگند
روشن از چشم بزرگی مگر درو
گردون ز گرد موکب تو توتیا فگند؟
از چرخ مجد کوکب جاه رفیع تو
بر روشنان قبهٔ خضرا ضیا فگند
بر شخص ها عطای تو خط غنا کشید
در طبع ها لقای تو تخم هوا فگند
از ظالمان چه بیم ؟چو عدلت نمود روی
و سحرها چه باک؟که موسی عصا فگند
آنکس که پیش رمح تو آید بمعرکه
خود را بقصد در دهن اژدها فگند
کفار را حسام تو هنگام کارزار
از عرصهٔ بقا بمضیق فنا فگند
حفظت امان نداد جز آن را ، که خویشتن
در بیضهٔ متابعت مصطفا فگند
اقبال تو فگند عدو را ز خانمان
ادبار داند اکنون کو را کجا فگند؟
هستند دشمن تو و محنت بهم سزا
آری ، فلک سزا بجوار سزا فگند
گر نیست مستحق عقوبت عدوی تو
خود را بپیش آتش خشمت چرا فگند
شاها ، خدایگانا ، دست نوال تو
در شاهراه وعده بساط وفا فگند
در خشک سال حادثه بودم ، کنون مرا
انعام تو بمنزل آب و گیا فگند
مس بود گفتهٔ من و زر شد بمدح تو
گویی برو سعادت تو کیمیا فگند
شاها ، رسید عید همایون ز خلد عدن
وندر سرای ملک تو فرش بقا فگند
عیدت خجسته باد ، که خصم ترا وعید
برد از میان نعمت و اندر بلا فگند
شمارهٔ ۶۱ - نیز در مدح اتسز: تویی که صبح عدو هیبت تو شام کندشمارهٔ ۶۳ - در مدح خاقان ارسلان خاقان کما الدین ابوالقاسم محمود و شکر کنیزکان که بوی داده: آفتاب جلال و عالم جود
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شاها ، فلک عدوی ترا در عنا فگند
وز صحن بوستان مرادش جدا فگند
هوش مصنوعی: ای پادشاه، آسمان دشمن تو را به زحمت انداخته و از باغ آرزوهایت به دور کرده است.
افلاک دوستان ترا در طرب نشاند
و ایام دشمنان ترا در عنا فگند
هوش مصنوعی: دوستانت در آسمان شادی و خوشحالی به سر میبرند، اما دشمنانت در سختی و مشکلات به سر خواهند برد.
گیتی ز صدق تو قلبم مخرقه شکست
گردون ز جاه تو علم کبریا فگند
هوش مصنوعی: دنیا به خاطر صداقت تو، قلبم را مجذوب کرده و آسمان به خاطر مقام و بزرگی تو، علم و معرفت را به پای تو انداخته است.
تو کبرایی محضی و از دفتر جلال
اخلاق تو علامت کبرو ریا فگند
هوش مصنوعی: تو در ذات خود بزرگ و عظیم هستی و از ویژگیهای خویش، نشانههای خودخواهی و تظاهر را به نمایش میگذاری.
مصباح علم ها ز دل تو قدر فروخت
مفتاح رزق ها بکف تو قضا فگند
هوش مصنوعی: چراغهای علم از دل تو روشنایی میگیرد و کلید روزیها به دست تو تقدیر را پیش میبرد.
روشن از چشم بزرگی مگر درو
گردون ز گرد موکب تو توتیا فگند؟
هوش مصنوعی: آیا جز از چشمان بزرگی، چیزی میتواند نورافشانی کند، وقتی که زمین و آسمان از عظمت تو پر شده باشد؟
از چرخ مجد کوکب جاه رفیع تو
بر روشنان قبهٔ خضرا ضیا فگند
هوش مصنوعی: از بالا آمدن ستارهٔ بلندمرتبهٔ تو، نور و روشنی بر آسمان سبز و درخشان پخش شده است.
بر شخص ها عطای تو خط غنا کشید
در طبع ها لقای تو تخم هوا فگند
هوش مصنوعی: تو بر چهرهها نعمت و بزرگی را بخشیدی و در دلها بذر عشق و شوق به تو را خیمه زدهای.
از ظالمان چه بیم ؟چو عدلت نمود روی
و سحرها چه باک؟که موسی عصا فگند
هوش مصنوعی: از ظلم و ستم ظالمین هراس نداریم، چون وقتی عدالت خود را نشان میدهد، ترسی از سحر و جادوها وجود ندارد، زیرا موسی نیز با عصایش بر همه مشکلات فائق آمد.
آنکس که پیش رمح تو آید بمعرکه
خود را بقصد در دهن اژدها فگند
هوش مصنوعی: کسی که با شجاعت به میدان نزدیک میشود، در واقع خود را به خطر میاندازد و همچون کسی است که خود را به دهان اژدها میاندازد.
کفار را حسام تو هنگام کارزار
از عرصهٔ بقا بمضیق فنا فگند
هوش مصنوعی: در میدان نبرد، شمشیر تو دشمنان را به خطر انداخته و از دنیای ماندگار به دنیای نابودی میرانَد.
حفظت امان نداد جز آن را ، که خویشتن
در بیضهٔ متابعت مصطفا فگند
هوش مصنوعی: در این بیت به این معنا اشاره شده است که تنها چیزی که باقی مانده، اطاعت و پیروی از پیامبر اسلام، مصطفی (ص)، است و به دنبال آن، فرد نمیتواند از این اصل اساسی سرپیچی کند. این اشاره به اهمیت پیروی از teachings و اصول دینی در زندگی دارد.
اقبال تو فگند عدو را ز خانمان
ادبار داند اکنون کو را کجا فگند؟
هوش مصنوعی: خوشبختی و موفقیت تو دشمنان را از خانه و زندگیشان طرد میکند. حالا آنها به کجا میتوانند بروند؟
هستند دشمن تو و محنت بهم سزا
آری ، فلک سزا بجوار سزا فگند
هوش مصنوعی: دشمنان تو و مشکلاتی که با هم دارند، در واقع سزاوار یکدیگرند. بله، سرنوشت هم به آنها جزای مناسب میدهد.
گر نیست مستحق عقوبت عدوی تو
خود را بپیش آتش خشمت چرا فگند
هوش مصنوعی: اگر کسی شایستهی مجازات دشمن تو نیست، پس چرا خودت را در آتش خشم و غضبت میافکنی؟
شاها ، خدایگانا ، دست نوال تو
در شاهراه وعده بساط وفا فگند
هوش مصنوعی: ای پادشاه آسمانی، ای خدایگان، دست بخشش تو در راه وعده، زمینه وفا را گسترانیده است.
در خشک سال حادثه بودم ، کنون مرا
انعام تو بمنزل آب و گیا فگند
هوش مصنوعی: در روزهای سخت و خشکسالی به سر میبردم، اما اکنون با نعمتهای تو به آب و گیاه رسیدهام.
مس بود گفتهٔ من و زر شد بمدح تو
گویی برو سعادت تو کیمیا فگند
هوش مصنوعی: آنچه من گفتهام در ابتدا بیارزش و مانند مس بوده، ولی با مدح و ستایش تو به ارزشی چون زر تبدیل شده است. انگار سعادت تو قدرتی را دارد که مُروارید و طلا را به وجود میآورد.
شاها ، رسید عید همایون ز خلد عدن
وندر سرای ملک تو فرش بقا فگند
هوش مصنوعی: ای پادشاه، روز جشن بزرگ از بهشت عدن به سرزمین تو رسیده و فرش جاودانگی را در دیار تو گستردهاند.
عیدت خجسته باد ، که خصم ترا وعید
برد از میان نعمت و اندر بلا فگند
هوش مصنوعی: عیدت مبارک باشد، زیرا دشمن تو از میان خوشیها و در شرایط سخت تو را تهدید نکرده و نمیتواند آسیبرسان باشد.

وطواط